گنجور

شمارهٔ ۱۶۱

گر برد از هوش زان چشم سیه تقصیر نیست
غیر دل دادن به چشم شوخ او تدبیر نیست
تیغ ابرو مانع ظلم است چشم شوخ را
پاسبانی بر سر کافر به از شمشیر نیست
گر مریدان را مراد از زهد، شیخی کردن است
هیچ تدبیری برای این به از تزویر نیست
ای که از خلوت خرابات آمدی خوب آمدی
سر بزن پایی بزن این خانهٔ تصویر نیست
از جهان بی ظلمت عصیان کسی کم رفته است
این رده دور و دراز البته بی شبگیر نیست
در دل او نیست از آب ترحم قطره ای
یا در آه و نالهٔ ما قوت تأثیر نیست
ای سعیدا دلبر از عاشق به از او واقف است
حال دل را پیش جانان حاجت تقریر نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر برد از هوش زان چشم سیه تقصیر نیست
غیر دل دادن به چشم شوخ او تدبیر نیست
هوش مصنوعی: اگر از هوش بروم به خاطر آن چشمان سیاه، تقصیری ندارد. جز دل دادن به چشمان نازک او، تدبیری نمی‌توان کرد.
تیغ ابرو مانع ظلم است چشم شوخ را
پاسبانی بر سر کافر به از شمشیر نیست
هوش مصنوعی: ابروی کمان مانند مانعی است که از ظلم جلوگیری می‌کند و چشمان بازیگوش مانند نگهبانی هستند که بر سر کافر، از شمشیر نیز برترند.
گر مریدان را مراد از زهد، شیخی کردن است
هیچ تدبیری برای این به از تزویر نیست
هوش مصنوعی: اگر پیروان از ساده‌زیستی فقط به دنبال گرفتن مقام و رهبری هستند، هیچ چاره‌ای بهتر از فریبکاری برای این کار وجود ندارد.
ای که از خلوت خرابات آمدی خوب آمدی
سر بزن پایی بزن این خانهٔ تصویر نیست
هوش مصنوعی: ای کسی که از تنهایی و دل تنگی به اینجا آمده‌ای، خوش آمدی! کمی وقت بگذران و با آرامش در اینجا قدم بزن. اینجا جایی برای یادآوری عکس‌ها و تصاویر نیست.
از جهان بی ظلمت عصیان کسی کم رفته است
این رده دور و دراز البته بی شبگیر نیست
هوش مصنوعی: هیچ کس از این دنیای پر از ظلمت و نافرمانی، به طور کامل رهایی نیافته است. این مسیر طولانی و دشوار، به یقین بدون چالش و شب‌های سخت نیست.
در دل او نیست از آب ترحم قطره ای
یا در آه و نالهٔ ما قوت تأثیر نیست
هوش مصنوعی: در دل او هیچ نشانی از رحم و شفقت وجود ندارد، و آه و ناله‌های ما هم تأثیری بر او نخواهد داشت.
ای سعیدا دلبر از عاشق به از او واقف است
حال دل را پیش جانان حاجت تقریر نیست
هوش مصنوعی: ای سعید، معشوق، دل عاشق از حالت دلش آگاه‌تر است، پس پیش معشوق نیازی به بیان حال دل نیست.