شمارهٔ ۱۳۸
دلم به تیر ملامت نشانهٔ عجبی است
تنم برای حوادث بهانهٔ عجبی است
خبر ز آمدن او به گوش می آید
مگر رسید قیامت، نشانهٔ عجبی است
اگر رسم به وصال تو، عمر هجران را
چها گذشته بگویم فسانهٔ عجبی است
بسی سفر به جهان کرده ایم و حیرانیم
که هیچ اهل ندیدیم خانهٔ عجبی است
شراب نوش به قاضی و محتسب هم ده
که واجب است رعایت، زمانهٔ عجبی است
طلب ز غیب سعیدا هر آنچه می خواهی
که می رسد به تو آخر خزانهٔ عجبی است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم به تیر ملامت نشانهٔ عجبی است
تنم برای حوادث بهانهٔ عجبی است
هوش مصنوعی: دل من تحت تأثیر انتقادها و تلخیها قرار گرفته و نشانهای از شگفتی را نشان میدهد. بدنم نیز بهانهای عجیب برای مواجهه با چالشها و مشکلات است.
خبر ز آمدن او به گوش می آید
مگر رسید قیامت، نشانهٔ عجبی است
هوش مصنوعی: خبر ورود او به گوش میرسد، اما شاید باید منتظر روز قیامت باشیم تا این اتفاق بیفتد که نشانهای شگفتانگیز است.
اگر رسم به وصال تو، عمر هجران را
چها گذشته بگویم فسانهٔ عجبی است
هوش مصنوعی: اگر بگویم چه مدت در انتظار وصالت بودهام، این داستان عجیبی خواهد بود.
بسی سفر به جهان کرده ایم و حیرانیم
که هیچ اهل ندیدیم خانهٔ عجبی است
هوش مصنوعی: ما در سفرهای زیادی به دنیا رفتهایم و هنوز در حیرتیم که هیچکس را در اینجا ندیدهایم، انگار این مکان خانهای شگفتانگیز است.
شراب نوش به قاضی و محتسب هم ده
که واجب است رعایت، زمانهٔ عجبی است
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب را به قاضی و محتسب نیز مجاز دانستهاند؛ زیرا در این دوران، قوانین و اصول به شکلی غیرعادی و عجیب تغییر کردهاند.
طلب ز غیب سعیدا هر آنچه می خواهی
که می رسد به تو آخر خزانهٔ عجبی است
هوش مصنوعی: هر چیزی که میخواهی را از عالم غیب بخواه، زیرا در پایان به تو خواهد رسید و در عالم وجود، گنجینهای شگفتانگیز وجود دارد.