گنجور

شمارهٔ ۱۳۷

جنت ز سر کوی تو یک صحن خرابی است
دوزخ ز غم عشق تو یک سینه کبابی است
آن کس که گلو را به دم تیغ تو تر کرد
او را به نظر چشمهٔ حیوان دم آبی است
در چشم خرد، کوه تن و بی سر و پایی است
دریا لب خشکی و گهر قطرهٔ آبی است
عالم دو زمان بر صفت خویش نباشد
ای بی خبران چتر فلک قصر حبابی است
ما را گله از قاضی عنتاب نباشد
فتوی ده این شهر شما طرفه جنابی است
ای چرخ به رندان جهان این همه مستی
با آن که به مینای تو یک جرعه شرابی است
افتاده به گردن گذاران است شب و روز
آخر به کجا تا کشد این طرفه طنابی است
مشکل همه بر روی زمین است مترسید
در زیر زمین یک دو سؤالی و جوابی است
اوقات حیات و نفس بازپسین است
در رهگذر مرگ درنگی و شتابی است
صحرا چه کند گر نکند خاک به فرقش
کوه از غم او خون دل و چشم پرآبی است
دست از همه بردار و سبکبار شو امروز
فردای قیامت به میان پای حسابی است
بشنو صفت لیلی و مجنون ز سعیدا
آن خانه براندازی و این خانه خرابی است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جنت ز سر کوی تو یک صحن خرابی است
دوزخ ز غم عشق تو یک سینه کبابی است
هوش مصنوعی: بهشت در کنار خانه‌ات فقط یک خرابه به نظر می‌رسد و جهنم از شدت غم عاشقی‌ات قلبم را مثل کباب می‌کند.
آن کس که گلو را به دم تیغ تو تر کرد
او را به نظر چشمهٔ حیوان دم آبی است
هوش مصنوعی: کسی که جانش به خطر افتاده و در معرض تهدید قرار گرفته به نظرش مانند یک جاندار خنک و آرام می‌آید.
در چشم خرد، کوه تن و بی سر و پایی است
دریا لب خشکی و گهر قطرهٔ آبی است
هوش مصنوعی: در دیدگاه عقل، کوه مانند بدن انسان است که فاقد سر و پا می‌باشد و دریا مانند سطح خشکی است که تنها یک نقطه کوچک از آن به چشم می‌آید. همچنین، گوهر و لؤلؤ در مقایسه با قطره‌ای از آب به نظر می‌رسد.
عالم دو زمان بر صفت خویش نباشد
ای بی خبران چتر فلک قصر حبابی است
هوش مصنوعی: دو زمان، یعنی گذشته و آینده، به همان حالتی که هستند باقی نمی‌مانند. ای بی‌خبران، بدانید که دنیای ما همانند قصر و حبابی است که زیر سایه آسمان قرار دارد و همواره ناپایدار است.
ما را گله از قاضی عنتاب نباشد
فتوی ده این شهر شما طرفه جنابی است
هوش مصنوعی: ما از قاضی شهر عنتاب ناراحتی نداریم، زیرا تو که در این شهر حضور داری، بسیار خاص و منحصر به فردی هستی.
ای چرخ به رندان جهان این همه مستی
با آن که به مینای تو یک جرعه شرابی است
هوش مصنوعی: ای گردش لیل و نهار، با این همه شور و شوق در دل رندان و خوشگذران‌ها، به یاد داشته باش که تمام این حال و هوا تنها به اندازه یک جرعه شراب در پیاله‌ات است.
افتاده به گردن گذاران است شب و روز
آخر به کجا تا کشد این طرفه طنابی است
هوش مصنوعی: این روزها و شب‌ها بر دوش گذران زندگی سنگینی می‌کند و این سوال باقی است که سرانجام این وضعیت به کجا خواهد کشید. انگار که یک طناب عجیب و غریب ما را به سمت نامعلومی می‌کشاند.
مشکل همه بر روی زمین است مترسید
در زیر زمین یک دو سؤالی و جوابی است
هوش مصنوعی: تمام معضلات و چالش‌ها در زندگی روی زمین وجود دارند، اما نگران نباشید؛ در زیر زمین، تنها یک یا دو سوال و جواب ساده وجود دارد که می‌تواند به حل آن مشکلات کمک کند.
اوقات حیات و نفس بازپسین است
در رهگذر مرگ درنگی و شتابی است
هوش مصنوعی: زمان زندگی و نفس انسان در حال حاضر، به نوعی فرصتی است که باید در مسیر مرگ به آن توجه کنیم. در این مسیر، هم فرصتی برای درنگ و تفکر وجود دارد و هم نیاز به سرعت و تصمیم‌گیری.
صحرا چه کند گر نکند خاک به فرقش
کوه از غم او خون دل و چشم پرآبی است
هوش مصنوعی: صحرا چه فرقی می‌کند اگر کوه به خاطر غم او یا به خاطر بی‌اعتنایی او، هیچ تغییر نکند؟ درد و رنج او تنها بر دلش می‌نشیند و اشکش را جاری می‌سازد.
دست از همه بردار و سبکبار شو امروز
فردای قیامت به میان پای حسابی است
هوش مصنوعی: امروز تمام بارها و نگرانی‌های خود را کنار بگذار و آرامش پیدا کن، زیرا در روز قیامت باید پاسخگو باشی.
بشنو صفت لیلی و مجنون ز سعیدا
آن خانه براندازی و این خانه خرابی است
هوش مصنوعی: این بیت به داستان لیلی و مجنون اشاره دارد و از زبان شخصی به نام سعیدا نقل شده است. او به این موضوع می‌پردازد که عشق لیلی و مجنون باعث به‌هم ریختن و خرابی‌هایی در زندگی آن‌ها شده است. بنابراین، داستان عشق آن‌ها نه تنها زیبایی‌هایی دارد، بلکه تبعات و مشکلاتی نیز به دنبال دارد که موجب ویرانی و ناآرامی در خانه‌ها و دل‌ها می‌شود.