شمارهٔ ۱۳۰
هوشیار ای دل که او مست می ناب آمده است
در کنارش گیر زودی وقت دریاب آمده است
هر جواهر کان نمی خواهی تو را آید به دست
گوهر مقصود در این بحر نایاب آمده است
بر صفا روی او منکر چسان گردد کسی
چشم، بیت الله، ابرو طاق محراب آمده است
با خیال زلف در زنجیر کردم پای دل
از تماشای رخش هرگه که بی تاب آمده است
در فراقش خوابم آمد گریه می دیدم به خواب
چون شدم بیدار دیدم بر سرم آب آمده است
نیمشب یاد رخش کردم منور شد جهان
غیر می داند که در این خانه مهتاب آمده است
طفل اشکت گر سعیدا می رود عریان چه باک
نیست عیب این بینوا از عالم آب آمده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هوشیار ای دل که او مست می ناب آمده است
در کنارش گیر زودی وقت دریاب آمده است
هوش مصنوعی: ای دل آگاه باش که محبوب با شراب ناب از راه رسیده است. پس زودتر به او نزدیک شو و فرصت را غنیمت بشمار.
هر جواهر کان نمی خواهی تو را آید به دست
گوهر مقصود در این بحر نایاب آمده است
هوش مصنوعی: هر جواهری که نمیخواهی، به دست تو نمیرسد؛ اما گوهر اصلی و مورد نظر تو، در این دریا که نایاب است، پیدا شده است.
بر صفا روی او منکر چسان گردد کسی
چشم، بیت الله، ابرو طاق محراب آمده است
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی به زیبایی صورت او توجهی نکند؟ چهرهاش به قدری زیباست که ابروهایش همچون قوس محراب در آمده و دل هر بینندهای را میرباید.
با خیال زلف در زنجیر کردم پای دل
از تماشای رخش هرگه که بی تاب آمده است
هوش مصنوعی: به خاطر تصور زلف معشوق، دل و پای خود را در بند کردم و هر بار که او را میبینم، بیتاب و دلنگران میشوم.
در فراقش خوابم آمد گریه می دیدم به خواب
چون شدم بیدار دیدم بر سرم آب آمده است
هوش مصنوعی: در دوری او، در خوابم اشک میریختم. وقتی بیدار شدم، دیدم که اشکهایم روی صورتم ریخته است.
نیمشب یاد رخش کردم منور شد جهان
غیر می داند که در این خانه مهتاب آمده است
هوش مصنوعی: نیمه شب به یاد چهره محبوبم افتادم و جهان روشن شد؛ فقط کسانی که آگاه نیستند نمیدانند که در این خانه، نور ماه تابیده است.
طفل اشکت گر سعیدا می رود عریان چه باک
نیست عیب این بینوا از عالم آب آمده است
هوش مصنوعی: اگر کودکت با خوشحالی به دنیا میآید و عریان است، نگران نباش؛ زیرا عیب این بیچاره به خاطر این است که از دنیای آب به اینجا آمده است.