گنجور

شمارهٔ ۱۲۹

نگاه شوخ [و] دل ساده روبه‌رو شده است
ترا کباب و مرا باده آرزو شده است
خبر نشد سر مویی ز صبح روز فنا
اگرچه ظاهر من چون جهان دو مو شده است
نه عاقلی است دلا کام جستن از آن لب
در این دقیقه بسی حرف و گفتگو شده است
نمانده در جگرم قوت کشیدن آه
گمان برند که داغ دلم نکو شده است
دم از محبت جانان نمی‌توانم زد
که تار دوستیم بارها رفو شده است
ندیده‌ایم سعیدا ز غیر، نیک و بدی
که هرچه دیده شد اندر جهان از او شده است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگاه شوخ [و] دل ساده روبه‌رو شده است
ترا کباب و مرا باده آرزو شده است
هوش مصنوعی: نگاه کن، چشمان بازیگوش و دل ساده‌ام که با تو روبرو شده، به من حس کبابی شدن داده و برای تو آرزوی باده و خوشی را به دنبال دارد.
خبر نشد سر مویی ز صبح روز فنا
اگرچه ظاهر من چون جهان دو مو شده است
هوش مصنوعی: هیچ خبری از روز پایان و فنا نیست، حتی اگر ظاهر من همانند جهان به اندازه یک مو کوچک شده باشد.
نه عاقلی است دلا کام جستن از آن لب
در این دقیقه بسی حرف و گفتگو شده است
هوش مصنوعی: در این لحظه، نادانی است که بخواهد از آن لب لذتی ببرد؛ چرا که در این زمان، سخنان و گفتگوهای زیادی مطرح شده است.
نمانده در جگرم قوت کشیدن آه
گمان برند که داغ دلم نکو شده است
هوش مصنوعی: در درونم دیگر توانایی کشیدن آه و ناله نیست، اما شاید دیگران فکر کنند که درد و رنج دلم کم شده یا بهتر شده است.
دم از محبت جانان نمی‌توانم زد
که تار دوستیم بارها رفو شده است
هوش مصنوعی: نمی‌توانم درباره محبت معشوق صحبت کنم، زیرا دوستی ما بارها دچار مشکلات و صدماتی شده است.
ندیده‌ایم سعیدا ز غیر، نیک و بدی
که هرچه دیده شد اندر جهان از او شده است
هوش مصنوعی: ما تا کنون هیچ کسی را که به جز خداوند خوشبخت باشد، ندیده‌ایم. هر نیکی و بدی که در دنیا مشاهده می‌شود، از او ناشی می‌گردد.