شمارهٔ ۱۲۶
چشم او در بردن دل بی گناه افتاده است
دلربایی شیوهٔ چشم سیاه افتاده است
با گلت مانند سازد یا به خورشید و قمر
در میان این سه، دل در اشتباه افتاده است
می شود نیلوفر آن رخساره گاهی از نسیم
از نزاکت بر رخش تاب از نگاه افتاده است
از غبار سینه ها پوشیده شد راه امید
بسکه طالع کشته در این شاهراه افتاده است
خاطر زاهد نشد فارغ ز فکر بوریا
دایماً این نقش در این کارگاه افتاده است
قدردان عاشق صادق بود آن پرغرور
کز سواد خط شکستی در سپاه افتاده است
تیزگامی های دولت کن قیاس از آفتاب
صبح تا برداشت سرشامش کلاه افتاده است
من گدای کوی آن سلطان بختم کز نیاز
چون گدایان بر در او پادشاه افتاده است
می نوازد رحمتش گویند هر جا عاصیی است
وای بر حال سعیدا بی گناه افتاده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم او در بردن دل بی گناه افتاده است
دلربایی شیوهٔ چشم سیاه افتاده است
هوش مصنوعی: چشم او باعث شده دل بیگناهی به دام بیفتد. این زیبایی و فریبندگی، نشانهٔ معصومیت و خاص بودن چشمان سیاه او است.
با گلت مانند سازد یا به خورشید و قمر
در میان این سه، دل در اشتباه افتاده است
هوش مصنوعی: دل در برابر زیباییهای مختلف دچار سردرگمی شده، به طوری که نمیتواند بین گل، خورشید و ماه انتخاب کند و نمیداند کدام یک را بیشتر دوست دارد.
می شود نیلوفر آن رخساره گاهی از نسیم
از نزاکت بر رخش تاب از نگاه افتاده است
هوش مصنوعی: گاهی اوقات چهرهٔ زیبا و لطیف او به خاطر نسیم ملایم و نازک، مانند گل نیلوفر تحت تأثیر قرار میگیرد و از این نگاه معصومانه، تاب و درخشندگیاش کم میشود.
از غبار سینه ها پوشیده شد راه امید
بسکه طالع کشته در این شاهراه افتاده است
هوش مصنوعی: به خاطر غم و مشکلات بسیاری که در دلها وجود دارد، امید به آینده کم رنگ شده است، چرا که سرنوشت ناگوار بسیاری از انسانها در این مسیر زندگی افتاده و مانع پیشرفت و خوشبینی شده است.
خاطر زاهد نشد فارغ ز فکر بوریا
دایماً این نقش در این کارگاه افتاده است
هوش مصنوعی: زاهد نتوانسته است از فکر دنیای مادی رها شود و دائماً در دلش تصاویری از زندگی زودگذر وجود دارد که در این دنیای فانی ادامه دارد.
قدردان عاشق صادق بود آن پرغرور
کز سواد خط شکستی در سپاه افتاده است
هوش مصنوعی: عاشق راستین و بااخلاق به ارزش عشق و محبت پیبرد، همانند کسی که از میان تاریکی و خطایاتی که در میدان جنگ دچار شده، به روشنی و حقیقت میرسد.
تیزگامی های دولت کن قیاس از آفتاب
صبح تا برداشت سرشامش کلاه افتاده است
هوش مصنوعی: دولت مثل آفتاب صبح است که در آغاز روز به شدت میدرخشد، اما به تدریج و در انتهای روز، از شدت آن کاسته میشود و ممکن است به نظر برسد که کلاه آن افتاده است. این بیانگر این است که هر چیزی در ابتدا قوت و قدرت دارد، اما با گذر زمان، این قدرت کاهش مییابد.
من گدای کوی آن سلطان بختم کز نیاز
چون گدایان بر در او پادشاه افتاده است
هوش مصنوعی: من درباندۀ کوی آن پادشاه هستم که به خاطر نیازمندی، مانند گدایان، در برابر او ایستادهام.
می نوازد رحمتش گویند هر جا عاصیی است
وای بر حال سعیدا بی گناه افتاده است
هوش مصنوعی: رحمت خداوند به گونهای است که هر جا کسی مرتکب خطا و گناه شده، او را مورد نوازش و محبت قرار میدهد. اما در این راستا، فردی بیگناه و پاک نیز در درد و رنج و عذاب قرار گرفته است، که حالش بسیار تأسفبار است.