گنجور

شمارهٔ ۱۲۵

ز بس به راه تو دل بر سر دل افتاده است
گذشتن از سر کوی تو مشکل افتاده است
به یک کرشمه رساند به پیشگاه امید
چه شد که مرکب توفیق در گل افتاده است؟
به یک دو ساغر می هر که آمد از جا رفت
به غیر خم که در این بزم، کامل افتاده است
دلم به عالم تسکین گرفته است مقام
چو [کشتیی] که ز دریا به ساحل افتاده است
زبونی تو سعیدا ز دست پیری نیست
که نخل عمر تو از بار و حاصل افتاده است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بس به راه تو دل بر سر دل افتاده است
گذشتن از سر کوی تو مشکل افتاده است
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و علاقه‌ام به تو، دل من به شدت دچار حالت وسوسه و نابسامانی شده است. حالا عبور از کنار تو و کوی تو برایم بسیار دشوار شده است.
به یک کرشمه رساند به پیشگاه امید
چه شد که مرکب توفیق در گل افتاده است؟
هوش مصنوعی: با یک حرکت دلربا امید را به سمت خود کشاندی، اما چه اتفاقی افتاده است که وسیله موفقیت در باتلاق مشکلات گرفتار شده است؟
به یک دو ساغر می هر که آمد از جا رفت
به غیر خم که در این بزم، کامل افتاده است
هوش مصنوعی: هر کسی که وارد این مجلس شود و یک یا دو جام می بنوشد، از خود بی‌خود می‌شود و جز از خمره‌ای که در این محفل است، نمی‌تواند جدا شود. در این میخانه، شراب کامل و غنی موجود است.
دلم به عالم تسکین گرفته است مقام
چو [کشتیی] که ز دریا به ساحل افتاده است
هوش مصنوعی: دل من آرامش یافته و در کمال سکون است، همانند کشتی‌ای که پس از مدت‌ها دریا نوردی، بالاخره به ساحل رسیده و از طوفان‌ها نجات یافته است.
زبونی تو سعیدا ز دست پیری نیست
که نخل عمر تو از بار و حاصل افتاده است
هوش مصنوعی: سعیدا، زبونی و ناتوانی تو به خاطر پیری نیست، بلکه به این دلیل است که عمر تو به پایان رسیده و ثمره‌ای برای عرضه کردن نداری.