شمارهٔ ۵۶۳
ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن
بهار بی می و ساغر نمی توان بودن
دلم ز کنج قفس تا گرفت دانستم
که در بهشت، مکرر نمی توان بودن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن
بهار بی می و ساغر نمی توان بودن
هوش مصنوعی: عشق بدون مژه و زیبایی ممکن نیست، همانطور که بهار بدون شراب و جام هم نمیتواند وجود داشته باشد.
دلم ز کنج قفس تا گرفت دانستم
که در بهشت، مکرر نمی توان بودن
هوش مصنوعی: دلم از اینکه در گوشهای از قفس هستم، ناراحت است. فهمیدم که نمیتوانم همیشه در بهشت بمانم.