گنجور

شمارهٔ ۵۵۴

زبان شانه را از حرف زلفش کی توان بستن؟
پریشان گوی را نتوان ز غمازی زبان بستن
کسی تا چند ریزد خار در چشم تماشایی؟
خدا فرصت دهد، خواهیم نخل باغبان بستن
ز پرکاری نظر می پوشد از عشاق سودایی
دکان داری است در جوش خریداران دکان بستن
غنیمت می شمارم صحبت گل، نیستم بلبل
که عمرم بگذرد ایام گل در آشیان بستن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زبان شانه را از حرف زلفش کی توان بستن؟
پریشان گوی را نتوان ز غمازی زبان بستن
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان زبان را از گفتن درباره زلفِ پریشانِ محبوب بازداشت؟ کسی که دلی دردمند دارد، نمی‌تواند از بیان غم‌هایش خودداری کند.
کسی تا چند ریزد خار در چشم تماشایی؟
خدا فرصت دهد، خواهیم نخل باغبان بستن
هوش مصنوعی: آیا کسی می‌تواند برای مدت طولانی خار را در چشم کسی که می‌بیند بریزد؟ اگر خدا فرصتی بدهد، ما هم خواهیم توانست درختی در باغ بکاریم و آن را پرثمر کنیم.
ز پرکاری نظر می پوشد از عشاق سودایی
دکان داری است در جوش خریداران دکان بستن
هوش مصنوعی: عشق و شوق در دل عاشقان گاهی آنقدر زیاد است که نمی‌توانند به کارهای دیگر توجه کنند. مانند فروشنده‌ای که در شلوغی خریداران، تمام تمرکزش بر روی فروش و جلب مشتریان است و از دیدن اطرافش غافل می‌شود.
غنیمت می شمارم صحبت گل، نیستم بلبل
که عمرم بگذرد ایام گل در آشیان بستن
هوش مصنوعی: من از صحبت با گل لذت می‌برم و آن را فرصتی ارزشمند می‌دانم، اما مانند بلبل نیستم که بخواهم تمام عمرم را صرف گذراندن دوران زیبای گل در لانه‌ام بکنم.