گنجور

شمارهٔ ۴۱

لعل از کان بدخشان، گوهر از عمان طلب
گنج از ویران، حضور دل ز درویشان طلب
نیست نعمت را درین دریای بی پایان حساب
چون صدف از عالم بالا همین دندان طلب
می کند کار نمک دَر  مَی، تکلف در سلوک
خانه را پاک از تکلف کن دگر مهمان طلب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لعل از کان بدخشان، گوهر از عمان طلب
گنج از ویران، حضور دل ز درویشان طلب
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ما می‌گوید که برای به دست آوردن چیزهای باارزش و زیبا، باید به جاهای خاصی برویم. لعل، که سنگی زیبا و قیمتی است، از بدخشان به دست می‌آید و گوهر نیز از عمان استخراج می‌شود. همچنین، برای به دست آوردن گنج که در ویرانه‌ها پنهان است، باید تلاش کنیم. اما در این میان، مهم‌تر از همه این است که حضور واقعی و دل‌پذیر را از درویشان و مردم ساده‌دل جستجو کنیم. در واقع، او به اهمیت معنوی و ارتباط انسانی بیشتر از مادیات اشاره می‌کند.
نیست نعمت را درین دریای بی پایان حساب
چون صدف از عالم بالا همین دندان طلب
هوش مصنوعی: در این دنیای وسیع و بی‌پایان، نعمت‌ها شمارش‌پذیر نیستند. همچنان که صدفی از عالم بالا، تنها دندان را طلب می‌کند.
می کند کار نمک دَر  مَی، تکلف در سلوک
خانه را پاک از تکلف کن دگر مهمان طلب
هوش مصنوعی: نمک در می، کارش دادن طعم و مزه است و به خاطر همین، خانه و محیط را باید از هرگونه تصنع و تظاهر پاک کرد تا بتوانیم میزبانی خوب برای مهمانان داشته باشیم.