گنجور

شمارهٔ ۱۰۳

تا به کام است فلک، خار گل پیرهن است
بخت تا سبز بود ساحت گلخن چمن است
یوسف از خواری اخوان سر کنعانش نیست
هر کجا بخت عزیزی دهد آنجا وطن است
جوی شیر از جگر سنگ بریدن سهل است
هر که بر پای هوس تیشه زند کوهکن است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به کام است فلک، خار گل پیرهن است
بخت تا سبز بود ساحت گلخن چمن است
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی بر وفق مراد باشد، غم و درد همچون خارهایی در کنار گل‌ها ظاهر می‌شوند. خوشبختی تا زمانی پایدار است که مجال سرسبزی و زیبایی گل‌ها را در چمن‌زاری که زندگی‌ست، فراهم کند.
یوسف از خواری اخوان سر کنعانش نیست
هر کجا بخت عزیزی دهد آنجا وطن است
هوش مصنوعی: یوسف از حسادت برادرانش به تبعید در کنعان نرفته است، بلکه هر جا که شانس و خوشبختی او را ببرد، آنجا خانه‌اش است.
جوی شیر از جگر سنگ بریدن سهل است
هر که بر پای هوس تیشه زند کوهکن است
هوش مصنوعی: برداشتن جوی شیر از دل سنگ کار آسانی است، اما کسی که برای رسیدن به خواسته‌هایش تلاش کند، واقعاً کوه‌کن و قدرتمند است.