شمارهٔ ۱۰
نیست ظرف راز عشق او حریم سینه را
آب این گوهر به طوفان می دهد گنجینه را
در دل من نقش چون گیرد، که با خود می برد
شوخی عکس تو دام جوهر آیینه را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست ظرف راز عشق او حریم سینه را
آب این گوهر به طوفان می دهد گنجینه را
هوش مصنوعی: عشق او به قدری عمیق و بیحد و حصر است که سینه نمیتواند آن را در خود نگه دارد. مانند این است که آب گنجی باارزش را به طوفان میسپارد، نشان میدهد که راز عشق حتی در دل آدمی نمیتواند پنهان بماند و همیشه به بیرون میجوشد.
در دل من نقش چون گیرد، که با خود می برد
شوخی عکس تو دام جوهر آیینه را
هوش مصنوعی: در دلم تصاویری از تو شکل میگیرد که با خود شوخی کرده و تصویر تو را به دنیای واقعی میآورد، گویی که جوهر آیینه را در دامن خود دارد.