غزل شمارهٔ ۹
کونلوم اول مخمور گوزلردن دگول آزارسیز
کیم گوروپدور بوخراب اولموش ایوی بیمار سیز
ال به ال گلزاردن خورشید دامانین دوتار
اوزگوزین هرکیم که شبنم تک قیلور زنگار سیز
چکمدی بلبل نفس تا گیتدی گل گلزاردن
هیچ کافر قالماسون یارب جهاندا یارسیز!
خاکسار لیخ پیشه قیل، تا فیض حق یتسون سنه
کولگه سالماز مهر تابان باشلارا دیوار سیز
کفر سیز گر ممکن اولسیدی نظام آب و گل
باش دوتاردی سبحه نین جمعیتی زنار سیز
درد و داغ عشق ایلن صائب اولور انسان ملک
کامل اولماز سیم و زر مغشوش اولاندا نارسیز
غزل شمارهٔ ۸: چیخارتدی خط و منم زلف مبتلاسی هنوزغزل شمارهٔ ۱۰: توتولموش کونلوم جام ایله شادان ایلمک اولماز
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کونلوم اول مخمور گوزلردن دگول آزارسیز
کیم گوروپدور بوخراب اولموش ایوی بیمار سیز
دلم از آن چشمان خمار بیآزار نیست. چه کسی این خانهٔ خراب شده را بیبیمار دید؟
ال به ال گلزاردن خورشید دامانین دوتار
اوزگوزین هرکیم که شبنم تک قیلور زنگار سیز
هوش مصنوعی: به زیر آفتاب، در باغ گل، تار دوتار را نواخته و آواز زیبایی سر میدهد. هر کسی که به شوق و زیبایی زندگی بپردازد، مانند شبنمی تازه و درخشان است که زینتبخش روزگار میشود.
چکمدی بلبل نفس تا گیتدی گل گلزاردن
هیچ کافر قالماسون یارب جهاندا یارسیز!
تا گل از گلزار رفت بلبل نفس نکشید. خداوندا هیچ کافری در جهان بییار نماند!
خاکسار لیخ پیشه قیل، تا فیض حق یتسون سنه
کولگه سالماز مهر تابان باشلارا دیوار سیز
خاکساری پیشه کن تا فیض حق ترا فراگیرد. خورشید تابان بیدیوار برای سرها سایه نمیسازد.
کفر سیز گر ممکن اولسیدی نظام آب و گل
باش دوتاردی سبحه نین جمعیتی زنار سیز
هوش مصنوعی: اگر بتوانی به حقیقت دست یابی، این نظام دنیا همچون آبی و خاکی به هم پیوسته است و در این جمعیت به هم پیوسته، رشتهای از ایمان و اعتقاد وجود دارد.
درد و داغ عشق ایلن صائب اولور انسان ملک
کامل اولماز سیم و زر مغشوش اولاندا نارسیز
هوش مصنوعی: عشق و درد آن، باعث میشود انسان به کمال نرسد. زمانی که طلا و نقره بیکیفیت و ناخالص باشند، نمیتوانند به ارزش واقعی خود دست یابند.