گنجور

غزل شمارهٔ ۹۷۳

عشرت روی زمین در چرب نرمی مضمرست
رشته هموار را بالین و بستر گوهرست
می روند از جا سبک مغزان ز دنیای خسیس
برگ کاهی کهربای حرص را بال و پرست
تا نسوزد آرزو در دل نگردد سینه صاف
سرمه بینایی آیینه از خاکسترست
زینت ظاهر کند محضر به خون خود درست
حلقه فتراک طاوس خودآرا از پرست
مهر بر لب زن که چون منصور با این باطلان
هر که گوید حرف حق بی پرده، دارش منبرست
می خلد در دیده ها دستی که از ریزش تهی است
خشک چون گردد رگ ابر بهاران نشترست
می گشاید هر که چون ناخن گره از کار خلق
می کند نشو و نما هر چند تیغش بر سرست
بر چراغ ما که می میرد برای خامشی
سایه دست حمایت آستین صرصرست
بی خموشی در حریم قرب نتوان بار یافت
حلقه را از هرزه نالی جای بیرون درست
دیده بیدار، صائب می برد فیض از جهان
هر چه مینا جمع می سازد برای ساغرست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشرت روی زمین در چرب نرمی مضمرست
رشته هموار را بالین و بستر گوهرست
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا پر از لذت و نرمی است و می‌توان آن را به مانند یک بستر نرم و راحت تصور کرد که در آن آرامش و خوشبختی وجود دارد.
می روند از جا سبک مغزان ز دنیای خسیس
برگ کاهی کهربای حرص را بال و پرست
هوش مصنوعی: آدم‌های بی‌فکر و سطحی به راحتی از دنیای نامناسب و دنیاپرستانه دور می‌شوند؛ مانند برگ کاهی که تحت تأثیر حرص و طمع، پرواز می‌کند.
تا نسوزد آرزو در دل نگردد سینه صاف
سرمه بینایی آیینه از خاکسترست
هوش مصنوعی: تا زمانی که آرزو در دل زنده است، دل همواره روشن و صاف نمی‌شود. بینایی و آگاهی همچون آینه‌ای از خاکستر برمی‌خیزد.
زینت ظاهر کند محضر به خون خود درست
حلقه فتراک طاوس خودآرا از پرست
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جلوه‌گری اشاره دارد و بیان می‌کند که زیبایی و زینت، خود به خود در محضر و در حضور دیگران نمایان می‌شود. همچنین می‌توان برداشت کرد که این زیبایی و جلوه‌گری ممکن است به بهای فداکاری یا سختی‌هایی باشد که فرد متحمل شده است. در نهایت، این موضوع به نوعی به خودآرایی و خودنمایی در میان دیگران مربوط می‌شود.
مهر بر لب زن که چون منصور با این باطلان
هر که گوید حرف حق بی پرده، دارش منبرست
هوش مصنوعی: سکوت کن و چیزی نگو، زیرا هر کسی که بخواهد حقیقت را به وضوح بیان کند، مثل منصور حلاج با این بی‌خبران به مجازات دچار می‌شود.
می خلد در دیده ها دستی که از ریزش تهی است
خشک چون گردد رگ ابر بهاران نشترست
هوش مصنوعی: چشم‌هایم را می‌جوید دستانی که از گریه و اشک تهی‌اند، و زمانی که رگ‌های ابر در بهار از بارش پر می‌شود، هر زخم و دردی را نشان می‌دهد.
می گشاید هر که چون ناخن گره از کار خلق
می کند نشو و نما هر چند تیغش بر سرست
هوش مصنوعی: هر کسی که به مانند ناخن، مشکلات را از میان برمی‌دارد و به دیگران کمک می‌کند، باعث رشد و پیشرفت آنها می‌شود، حتی اگر خود با دشواری‌های زیادی مواجه باشد.
بر چراغ ما که می میرد برای خامشی
سایه دست حمایت آستین صرصرست
هوش مصنوعی: بر چراغی که در حال خاموش شدن است، سایه‌ای از شدت باد و طوفان به آن کمک می‌کند تا خاموش نشود.
بی خموشی در حریم قرب نتوان بار یافت
حلقه را از هرزه نالی جای بیرون درست
هوش مصنوعی: در سکوت و آرامش نمی‌توان به جایگاه نزدیک خداوند رسید. حلقه‌ی ارتباط را نمی‌توان از ناله‌های بی‌هدف و بی‌معنا به دست آورد.
دیده بیدار، صائب می برد فیض از جهان
هر چه مینا جمع می سازد برای ساغرست
هوش مصنوعی: چشم بیدار، با درک و بصیرت، از دنیای اطراف خود بهره می‌برد و هر چیزی که زیبایی و خوشی دارد را برای لذت و سرگرمی خود جمع‌آوری می‌کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۷۳ به خوانش عندلیب