غزل شمارهٔ ۹۵۴
روی مطلب در نقاب یأس از ابرام ماست
شمع در فانوس از پروانه خودکام ماست
چشم تا وا کرده ایم، از خویش بیرون رفته ایم
نقطه آغاز ما همچون شرر انجام ماست
از زبان شکوه ما عیش عالم تلخ شد
تلخی کام شکر از تلخی بادام ماست
ما که در بیت الحرام بیخودی داریم روی
بادبان کشتی می جامه احرام ماست
جای حیرت نیست صائب گر زمین گیرست دل
سالها شد زیر سنگ از آرزوی خام ماست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی مطلب در نقاب یأس از ابرام ماست
شمع در فانوس از پروانه خودکام ماست
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت یک موضوع به خاطر وجود یأس و ناامیدی ما پوشیده شده است. مانند اینکه شمع در فانوس به خاطر وجود پروانهای که خودخواهی دارد، روشناییاش را نمایان میکند.
چشم تا وا کرده ایم، از خویش بیرون رفته ایم
نقطه آغاز ما همچون شرر انجام ماست
هوش مصنوعی: زمانی که چشمانمان را باز میکنیم، از خودمان دور میشویم. آغاز ما مانند جرقهای است که پایان ما را رقم میزند.
از زبان شکوه ما عیش عالم تلخ شد
تلخی کام شکر از تلخی بادام ماست
هوش مصنوعی: از زبان ما، شادی و لذت زندگی به تلخی تبدیل شده است، چرا که تلخی میوه بادام باعث تلخی شکر هم میشود.
ما که در بیت الحرام بیخودی داریم روی
بادبان کشتی می جامه احرام ماست
هوش مصنوعی: ما که در کنار خانه کعبه هستیم و احساس بیهدف بودن داریم، در واقع در حال آماده شدن برای سفر معنویامان هستیم.
جای حیرت نیست صائب گر زمین گیرست دل
سالها شد زیر سنگ از آرزوی خام ماست
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که صائب، دلش به شدت تحت فشار و دچار مشکل شده است، چرا که سالهاست آرزوهای بیپایهاش را تحمل میکند و گویا به نوعی زیر بار این آرزوها به زمین افتاده است.