گنجور

غزل شمارهٔ ۹۱۸

صبح گشاده‌روی بوَد در حجاب شب
چون باد، سرسری مگذر از نقاب شب
از صبح تا دو موی نگردیده، آب ده
چشمی چو انجم از رخ ِ پر آب و تاب شب
هنگام صبح را به شکر خواب مگذران
کز روشنی است این دو نفس انتخاب شب
در پیش قهرمان خدا سجده واجب است
گردن مکش ز طاعت مالک رقاب شب
خواهی شود شکار تو وحشی‌غزال‌ِ فیض
چین کن کمند مشکین از پیچ و تاب شب
از شمع یاد گیر، که جز اشک و آه نیست
جنس دگر ز عالم اسباب، باب شب
ابر سیاه، حامل باران رحمت است
تخمی به خاک کن به امید سحاب شب
از مشرق جگر نفس آتشین برآر
کز آه‌ِ شعله‌بار بوَد آفتاب شب
ریحان خلد نیست سزاوار هر سفال
هر مرده‌دل چگونه شود کامیاب شب؟
بردار سر ز خواب ازان پیشتر که صبح
تیغ‌ ِ جگر‌شکاف کشد از قراب شب
تا ره بری به حسن رقم‌های این کتاب
ز انجم نظاره کن رقم انتخاب شب
در مغز هر‌که سوخته‌است از فروغ روز
ریحان خلد را نبود آب و تاب شب
در خواب هر شبی که به غفلت کنند روز
در چشم ِ زنده‌دل نبود در حساب‌ِ شب
در دیده‌ای که پردهٔ غفلت حجاب بست
از صبح عید بیش بود فتح باب شب
بی آفتابِ رو نبود زلف عنبرین
زنهار پشت دست مزن بر نقاب شب
از نور طاعتش ننمودی سفید روی
فردای رستخیز چه گویی جواب شب‌؟
چون شب به خوابْ صرف مکن فیض صبح را
غافل مگرد از نفس انتخاب شب
هر کار را به وقت ادا کن که خواب روز
نگرفت پیش دیده‌ور‌ان جای خواب شب
در هیچ نقطه نیست که صد نکته درج نیست
چون خامه سرسری مگذر از کتاب شب
در شب مبین به چشم حقارت که آفتاب
باشد چو بیضه در ته بال غراب شب
گر در رکاب روز زند قطرهٔ آفتاب
انجم رود به خیل و حَشَم در رکاب شب
در بارگاه روز بود بار عام، عام
جز خاص نیست محرم عالی‌جناب شب
فرش است نور فیض درین قبه‌های نور
غافل مشو ز قلزم زرین حباب شب
تا باد صبح طی ننموده است این بساط
برخیز و همتی بطلب از جناب شب
بی چشم تر چو شمع مکن راست قد که هست
از اشک تلخ سوخته‌جانان گلاب شب
خام است در شریعت‌ِ روشن‌دلان عشق
پروانه‌وار هر که نگردد کباب شب
بر فیض کیمیای شب تیره شاهد است
خون شفق که مشک شد از انقلاب شب
چشم ستاره می‌پرد از شوق آه تو
چشم سیه‌دل‌ِ تو همان مست خواب شب
در دیده‌ای که نیست چو مجنون غبار عقل
باشد سیاه خیمه لیلی، جناب شب
چندان که دل سیاه نماید شراب روز
زنگ از دل سیاه زداید شراب شب
شستند ز اشک، زنده‌دلان روی خود چو شمع
تو وقت صبح روی نشُستی ز خواب شب
در چشم نرم توست اگر پرده‌های خواب
ریزد نمک به دیده من ماهتاب شب
در دیده ستاره‌شناسان اشاره‌ای است
هر ماه نو به جلوه پا در رکاب شب
با یک جهان گشاده نظر چون ستارگان
بستی چگونه چشم تو غافل ز خواب شب؟
چون خون مرده، تن‌زدی از خواب زیر پوست
مشکین نساختی نفس از مشک ناب شب
از شب به روی من در توفیق وا شده‌است
صائب چگونه دست کشم از رکاب شب؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح گشاده‌روی بوَد در حجاب شب
چون باد، سرسری مگذر از نقاب شب
هوش مصنوعی: صبح با چهره‌ای زیبا و دل‌نشین، مثل بادی که به آرامی می‌وزد، در پشت پرده شب پنهان است. از آنچه که شب به پوشش خود در آورده، به سادگی عبور نکنید و آن را نادیده نگیرید.
از صبح تا دو موی نگردیده، آب ده
چشمی چو انجم از رخ ِ پر آب و تاب شب
هوش مصنوعی: از صبح تا دوره‌ای که موهایش حالت نگرفته، گویی چشمانش مانند ستاره‌ها از چهره‌اش درخشندگی خاصی دارد.
هنگام صبح را به شکر خواب مگذران
کز روشنی است این دو نفس انتخاب شب
هوش مصنوعی: صبح را با شکر و شادمانی بگذران، زیرا شب و روشنی روز دو نفس زندگی‌اند که یکی از آنها را برگزیده‌ای.
در پیش قهرمان خدا سجده واجب است
گردن مکش ز طاعت مالک رقاب شب
هوش مصنوعی: در برابر قهرمان خدا، سجده و اطاعت واجب است و نباید از فرمان مطیع بودن سرپیچی کرد.
خواهی شود شکار تو وحشی‌غزال‌ِ فیض
چین کن کمند مشکین از پیچ و تاب شب
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دل‌باخته این وحشی‌غزال زیبا شوی، باید با دقت و هنر خاصی، دام سیاه را از پیچ و خم شب تار بسازی تا آن را به دام بیاندازی.
از شمع یاد گیر، که جز اشک و آه نیست
جنس دگر ز عالم اسباب، باب شب
هوش مصنوعی: از شمع یاد بگیر که او فقط اشک و آه دارد و در دنیای اسباب و وسایل، چیزی جز شب وجود ندارد.
ابر سیاه، حامل باران رحمت است
تخمی به خاک کن به امید سحاب شب
هوش مصنوعی: ابرهای تیره، نشانه‌ای از باران رحمت الهی هستند. بذرهایی را در زمین بکار به امید آنکه باران شب، آنها را سیراب کند.
از مشرق جگر نفس آتشین برآر
کز آه‌ِ شعله‌بار بوَد آفتاب شب
هوش مصنوعی: از سمت شرق، حرارت و شعله‌های زندگی را برآورده کن که این آتش سوزان، مانند نور خورشید در شب است.
ریحان خلد نیست سزاوار هر سفال
هر مرده‌دل چگونه شود کامیاب شب؟
هوش مصنوعی: ریحان در بهشت نیست و هر سفالی شایسته‌ی آن نیست. یک انسان بی‌احساس چطور می‌تواند در شب به کامیابی برسد؟
بردار سر ز خواب ازان پیشتر که صبح
تیغ‌ ِ جگر‌شکاف کشد از قراب شب
هوش مصنوعی: قبل از آنکه صبح از دل شب بیرون بیاید و تیغی بر جگر حیات زند، بیدار شو و از خواب برخیز.
تا ره بری به حسن رقم‌های این کتاب
ز انجم نظاره کن رقم انتخاب شب
هوش مصنوعی: برای هدایت به زیبایی، نوشته‌های این کتاب را مانند ستاره‌ها تماشا کن و شب را به انتخاب خود بگذرانی.
در مغز هر‌که سوخته‌است از فروغ روز
ریحان خلد را نبود آب و تاب شب
هوش مصنوعی: هر کس که در دلش شوق و نور روز را ناکام مانده، زندگی شبانگاهی و لذت‌های بهشتی را درک نخواهد کرد.
در خواب هر شبی که به غفلت کنند روز
در چشم ِ زنده‌دل نبود در حساب‌ِ شب
هوش مصنوعی: هر شبی که مردم به غفلت و خواب می‌افتند، روزی در نظر کسی که دل زنده و بیدار دارد، در حساب شب نمی‌آید. به عبارت دیگر، زندگی و روزها فقط در لحظات آگاهی و بیداری ارزش دارند.
در دیده‌ای که پردهٔ غفلت حجاب بست
از صبح عید بیش بود فتح باب شب
هوش مصنوعی: در چشمی که غفلت پرده انداخته، از ابتدای عید بیش از همیشه از شب به بیداری و آگاهی دست پیدا می‌شود.
بی آفتابِ رو نبود زلف عنبرین
زنهار پشت دست مزن بر نقاب شب
هوش مصنوعی: زلف‌های خوشبو و زیبای او در نور آفتاب نمایان نمی‌شود. پس، به هیچ‌وجه بر چهره شب و پرده راز او دست نزن.
از نور طاعتش ننمودی سفید روی
فردای رستخیز چه گویی جواب شب‌؟
هوش مصنوعی: اگر در نور عبادتش از خود نوری نشان نداده‌ای، در روز قیامت که روز رستاخیز است، چه پاسخی برای شب و تاریکی خواهی داشت؟
چون شب به خوابْ صرف مکن فیض صبح را
غافل مگرد از نفس انتخاب شب
هوش مصنوعی: وقتی شب را به خواب می‌گذرانی، از زیبایی صبح غافل مشو و هر لحظه انتخاب کن که چگونه شب را سپری کنی.
هر کار را به وقت ادا کن که خواب روز
نگرفت پیش دیده‌ور‌ان جای خواب شب
هوش مصنوعی: هر کاری را باید در زمان مناسب خود انجام بدهی، زیرا در زمان روز نمی‌توان خواب را غافلگیرانه و بدون توجه به بیداری دیگران تجربه کرد. خواب شب جای خود را دارد و نباید در روز به رخوت و بی‌توجهی دچار شد.
در هیچ نقطه نیست که صد نکته درج نیست
چون خامه سرسری مگذر از کتاب شب
هوش مصنوعی: در هر نقطه‌ای از این دنیا نکات زیادی وجود دارد که معمولاً overlooked می‌شوند، اما باید با دقت به آن‌ها توجه کرد و فقط به طور سطحی از کنار آن‌ها نگذشت.
در شب مبین به چشم حقارت که آفتاب
باشد چو بیضه در ته بال غراب شب
هوش مصنوعی: در شب، به سادگی نمی‌توان به حقیقت نگریست. چنانچه خورشید در دل شب، مانند تخم پرنده‌ای در انتهای بال کلاغی پنهان باشد، نمی‌توان آن را با دیدی حقيرانه مشاهده کرد.
گر در رکاب روز زند قطرهٔ آفتاب
انجم رود به خیل و حَشَم در رکاب شب
هوش مصنوعی: اگر روزی در کنار خورشید، دانه‌ای از نور آن به همراه گروهی از ستاره‌ها و همراهان شب به حرکت درآید، تمام زیبایی‌ها و جلوه‌های این عالم در آن رکاب و همراهی تجمع خواهد کرد.
در بارگاه روز بود بار عام، عام
جز خاص نیست محرم عالی‌جناب شب
هوش مصنوعی: در آفتاب روز، همه به راحتی می‌آمدند، اما در کنار مقام و جایگاه بالا، تنها افراد خاصی می‌توانستند به محفل شب نزدیک شوند.
فرش است نور فیض درین قبه‌های نور
غافل مشو ز قلزم زرین حباب شب
هوش مصنوعی: بیندیش که در این فضای نورانی، نعمت و فیض گسترده است. به آرامش و زیبایی این قبه‌های نور توجه کن و در دریاچهٔ زربابی شب غافل نمان.
تا باد صبح طی ننموده است این بساط
برخیز و همتی بطلب از جناب شب
هوش مصنوعی: قبل از اینکه صبح بیاید و روز آغاز شود، سریعاً بلند شو و تلاشی برای رسیدن به مقاصدت بکن، چرا که شب هنوز در دسترس است.
بی چشم تر چو شمع مکن راست قد که هست
از اشک تلخ سوخته‌جانان گلاب شب
هوش مصنوعی: تا وقتی که بی‌چشم و بی‌پروایی مانند شمع ایستاده‌ای، خود را راست نکن، چرا که از اشک‌های تلخ دل‌شکستگان، شب‌ها مانند عطر گل، پخش می‌شود.
خام است در شریعت‌ِ روشن‌دلان عشق
پروانه‌وار هر که نگردد کباب شب
هوش مصنوعی: عشق در دست افرادی که درک روشنی از دین دارند، به مانند پروانه‌ای است که به دور شمع می‌چرخد. کسی که در این مسیر حرکت نکند، مانند کبابی است که در شب پخته می‌شود و گویی از نور و گرما بی‌بهره است.
بر فیض کیمیای شب تیره شاهد است
خون شفق که مشک شد از انقلاب شب
هوش مصنوعی: در شب تار، نوری دل‌انگیز وجود دارد که دلیل آن خون شفق است؛ چون این نور به گونه‌ای به نظر می‌آید که مانند مشک در تلاطم شب تبدیل شده است.
چشم ستاره می‌پرد از شوق آه تو
چشم سیه‌دل‌ِ تو همان مست خواب شب
هوش مصنوعی: چشمان ستاره با شوق آه تو به آسمان می‌پرد، اما چشمان تو که غمگین و سیاه است، همچنان در خواب شب غرق شده‌اند.
در دیده‌ای که نیست چو مجنون غبار عقل
باشد سیاه خیمه لیلی، جناب شب
هوش مصنوعی: در چشمی که از عشق بی‌خبر است، عقل مانند غبار می‌ماند و تاریکی شب مانند خیمه‌ای است که لیلی، معشوقه مجنون، در آن قرار دارد.
چندان که دل سیاه نماید شراب روز
زنگ از دل سیاه زداید شراب شب
هوش مصنوعی: هرچقدر که دل انسان تاریک و غمگین باشد، نوشیدن شراب در روز می‌تواند آن تیرگی را از دل دور کند. همچنین، شراب در شب نیز می‌تواند به همین شکل تاثیرگذار باشد.
شستند ز اشک، زنده‌دلان روی خود چو شمع
تو وقت صبح روی نشُستی ز خواب شب
هوش مصنوعی: گفته شده که زنده‌دلانی که اشک می‌ریزند، صبح که می‌شود، مانند شمع بیدار می‌شوند و چهره‌شان را از خواب شب پاک می‌کنند.
در چشم نرم توست اگر پرده‌های خواب
ریزد نمک به دیده من ماهتاب شب
هوش مصنوعی: چشمان لطیف تو اگر خواب را کنار بزند، اشک من به مانند نمک در شب روشن خواهد شد.
در دیده ستاره‌شناسان اشاره‌ای است
هر ماه نو به جلوه پا در رکاب شب
هوش مصنوعی: هر ماه نو برای ستاره‌شناسان نشانه‌ای است که به زیبایی خود در کنار شب می‌درخشد.
با یک جهان گشاده نظر چون ستارگان
بستی چگونه چشم تو غافل ز خواب شب؟
هوش مصنوعی: چطور می‌توانی با چشمانت از خواب شب غافل شوی در حالی که یک جهان پر از نگاه‌های باز و مانند ستارگان در دسترس است؟
چون خون مرده، تن‌زدی از خواب زیر پوست
مشکین نساختی نفس از مشک ناب شب
هوش مصنوعی: خوابیدی و بی‌خبر از دنیای بیرون هستی، مانند خودی که بی‌تفاوت و سرد است. در این تاریکی و سکوت شب، نفس تو مانند بوی خوش مشک، لطیف و مطبوع نیست.
از شب به روی من در توفیق وا شده‌است
صائب چگونه دست کشم از رکاب شب؟
هوش مصنوعی: در دل شب، لطف و رحمت خداوند بر من فرود آمده است. صائب، چگونه می‌توانم از این نعمت و حمایت که در تاریکی شب به من رسید، فاصله بگیرم؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۱۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/12/11 14:03
سید

جناب صائب تبریزی اگر دوزنده بود ، چل تکه دوز خوبی بود
ابدا رعایت سرودن غزل را نکرده و آنچه به ذهنش آمده بیرون ریخته

1394/12/11 19:03
ندا

درود بر صائب تبریزی که بسیاری از ابیات همین غزلش به سراسر زندگی سرایشی بعضی شاعران دیگر می ارزد.
با این حساب، پای بند نبودن به قوانین سرودن غلط اصلا مهم نیست.

1394/12/12 00:03
nabavar

سرکار خانم ندا
شما که در آلمان همیشه بیداری و زبان فارسی می آموزی
”’پای بند نبودن به قوانین سرودن غلط ‘“یعنی چی ؟