گنجور

غزل شمارهٔ ۹۱۵

تا گل ز عکس عارض او چیده است آب
در چشمه از نشاط نگنجیده است آب
بر روی آب آنچه نماید حباب نیست
صد پیرهن ز عکس تو بالیده است آب
تا سرو خوش خرام تو از باغ رفته است
رخسار خود ز موج خراشیده است آب
نعلش در آتش است ز هر موج پیش بحر
آسودگی ز عمر کجا دیده است آب
غلطد چنین که بر دم شمشیر خون من
هرگز به روی سبزه نغلطیده است آب
نگذاشت آب در جگر تیغ زخم من
از تیغ اگر چه زخم ندزدیده است آب
زینسان که من به نیک و بد دهر ساختم
با خار و گل ز لطف نجوشیده است آب
ضایع مساز حرف نصیحت به غافلان
بر روی پای خفته که پاشیده است آب؟
پیچد چنان که در تن خاکی روان من
در جویبار تنگ نپیچیده است آب
صائب ز خوشگواری آب است بی خبر
هر کس که از سفال ننوشیده است آب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا گل ز عکس عارض او چیده است آب
در چشمه از نشاط نگنجیده است آب
هوش مصنوعی: آب در چشمه به خاطر شوق و سرزندگی ناشی از زیبایی چهره او، آنقدر پرنشاط و خروشان است که جای نگهداری ندارد و نمی‌تواند در یک جا بماند.
بر روی آب آنچه نماید حباب نیست
صد پیرهن ز عکس تو بالیده است آب
هوش مصنوعی: حبابی که بر روی آب ظاهر می‌شود، چیزی واقعی نیست. اما در زیر آب، صدها پیراهن از تصویر تو به وجود آمده است. به این معنی که زیبایی و تأثیر تو در عمق وجود، از آنچه که به چشم می‌آید، بیشتر است.
تا سرو خوش خرام تو از باغ رفته است
رخسار خود ز موج خراشیده است آب
هوش مصنوعی: وقتی که تو، همچون سرو خوش‌قد و قامت، از باغ رفته‌ای، چهره‌ات از ناز و زیبایی‌اش به‌واسطه‌ی امواج به هم ریخته و آسیب دیده است.
نعلش در آتش است ز هر موج پیش بحر
آسودگی ز عمر کجا دیده است آب
هوش مصنوعی: نعل او در آتش است، هر بار که موجی به او نزدیک می‌شود. از عمرش، آرامش دریا را هیچ وقت ندیده است.
غلطد چنین که بر دم شمشیر خون من
هرگز به روی سبزه نغلطیده است آب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هیچ گاه خون من بر روی سبزه‌ها نریخته است و این ادعا که خونم به این شکل بر روی زمین پاشیده شده، نادرست است. اشاره می‌کند به این که خون من به خاطر وقایعی که در زندگی‌ام رخ داده، به راحتی و بدون معنی به هدر نرفته است.
نگذاشت آب در جگر تیغ زخم من
از تیغ اگر چه زخم ندزدیده است آب
هوش مصنوعی: آب زخم من را نمی‌دهد تا در دل بفروید، گرچه آن تیغ زخم را از من نربوده است.
زینسان که من به نیک و بد دهر ساختم
با خار و گل ز لطف نجوشیده است آب
هوش مصنوعی: من به این صورت که در زندگی نیک و بد را تجربه کردم، متوجه شدم که زندگی‌ام مانند آبی است که از گل و خار سرشته شده و به لطف و زیبایی نیامده است.
ضایع مساز حرف نصیحت به غافلان
بر روی پای خفته که پاشیده است آب؟
هوش مصنوعی: نصیحت را به افراد غافل ارزانی مدار، چرا که آن‌ها در حال استراحت هستند و مثل کسی می‌مانند که آب روی او ریخته‌اند.
پیچد چنان که در تن خاکی روان من
در جویبار تنگ نپیچیده است آب
هوش مصنوعی: آب در جویبار به آرامی جریان دارد و نمی‌تواند به سرعت و درهم بپیچد، مانند روح من که در وجود ماده و خاکی‌ام به آرامی و به دور از پیچیدگی‌ها حرکت می‌کند.
صائب ز خوشگواری آب است بی خبر
هر کس که از سفال ننوشیده است آب
هوش مصنوعی: هر کسی که به خوشی و لذت‌هایی که آب می‌دهد آشنا نیست، مانند کسی است که از سفال ننوشیده و از کیفیت و طعم آب خبری ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۱۵ به خوانش عندلیب