گنجور

غزل شمارهٔ ۹۱

چون کند آن غمزهٔ خونریز عریان تیغ را
بخیهٔ جوهر شود زخمِ نمایان تیغ را
ریخت خونِ عالم و مژگانِ او خونین نشد
تیزیِ سرشار سازد پاکدامان تیغ را
در دلِ فولاد چون سنگ‌آتشی پنهان نبود
خونِ گرمم شد چراغِ زیرِ دامان تیغ را
دستگاهِ لاف می‌خواهند صاحب‌جوهران
نعل در آتش بود از بهرِ میدان تیغ را
کار چون گویاست، بیکارست اظهارِ کمال
ترجمان باشد لبِ زخمِ نمایان تیغ را
عاشقِ صادق نمی‌گرداند از بیداد روی
صبح از خورشید می‌گیرد به دندان تیغ را
از دل‌آزاری بود آهن‌دلان را زندگی
خون گواراتر بود از آبِ حیوان تیغ را
هر کجا آن تیغِ ابرو از نیام آید برون
می‌کند بی‌جوهری در قبضه پنهان تیغ را
علمِ رسمی سینه‌صافان را نمی‌آید به کار
جوهر اینجا می‌شود خوابِ پریشان تیغ را
بر دلِ پیران مخور کز عجز سرپیش‌افکنان
بیشتر زیرِ سپر دارند پنهان تیغ را
هر که می‌داند بقای خویش صائب در فنا
می‌شمارد مغتنم چون مدِِّ احسان تیغ را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون کند آن غمزهٔ خونریز عریان تیغ را
بخیهٔ جوهر شود زخمِ نمایان تیغ را
هوش مصنوعی: وقتی آن غمزهٔ کشنده به تیزی خود عمل کند، زخم نمایان بر بدن را به گونه‌ای می‌بندد که انگار جوهر آن را دوخته است.
ریخت خونِ عالم و مژگانِ او خونین نشد
تیزیِ سرشار سازد پاکدامان تیغ را
هوش مصنوعی: اگر چه دنیا به هر سمت و سویی دچار خونریزی و درد است، اما اشک‌های او نتوانسته است به تیغی که در دست پاکدامان است، آسیبی برساند. این تیغ همچنان تیز و شگفت‌انگیز باقی مانده است.
در دلِ فولاد چون سنگ‌آتشی پنهان نبود
خونِ گرمم شد چراغِ زیرِ دامان تیغ را
هوش مصنوعی: در دلِ فلز مانند آتش سنگی که پنهان است، خون گرم من به چراغی تبدیل شده که زیر دامن تیغ قرار دارد.
دستگاهِ لاف می‌خواهند صاحب‌جوهران
نعل در آتش بود از بهرِ میدان تیغ را
هوش مصنوعی: افرادی که دنبال نقش و مقام هستند، به دنبال تجملات و ظواهر می‌باشند، در حالی که انسان‌های با ارزش واقعی همانند نعل‌هایی هستند که در آتش برای جنگ و نبرد آماده می‌شوند.
کار چون گویاست، بیکارست اظهارِ کمال
ترجمان باشد لبِ زخمِ نمایان تیغ را
هوش مصنوعی: وقتی کار خود را به خوبی انجام می‌دهی، نیازی به گفتن و نشان دادن نیست. مهارت و کمال واقعی خود را با رفتار و عملت می‌توانی نشان بدهی، نه با کلمات. همان‌طور که زخم ناشی از تیغ، خود به خود نمایان است و نیازی به توصیف ندارد.
عاشقِ صادق نمی‌گرداند از بیداد روی
صبح از خورشید می‌گیرد به دندان تیغ را
هوش مصنوعی: عاشق واقعی به خاطر ظلم و سختی‌ها، رویش را از زیبایی صبح و نور خورشید نمی‌گرداند و در عوض، از سختی‌ها و دردهای عشق، مانند تیغی که در دندان دارد، می‌گیرد و آنها را تحمل می‌کند.
از دل‌آزاری بود آهن‌دلان را زندگی
خون گواراتر بود از آبِ حیوان تیغ را
هوش مصنوعی: زندگی برای آهن‌دلان، که دلشان آزرده است، پر از درد و رنج است و این رنج از خون جاری‌شان تلخ‌تر است، مانند آبی که به حیوانات می‌نوشانند. در واقع، زندگی در این حالتی که دارند، مانند تیغی تیز است که بیشتر از هر چیز دیگر آنها را آزار می‌دهد.
هر کجا آن تیغِ ابرو از نیام آید برون
می‌کند بی‌جوهری در قبضه پنهان تیغ را
هوش مصنوعی: هر جا که آن ابروی زیبا نمایان شود، قدرت و زیبایی آن به قدری است که هر چیز بی‌ارزش و معمولی را در کنار آن تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
علمِ رسمی سینه‌صافان را نمی‌آید به کار
جوهر اینجا می‌شود خوابِ پریشان تیغ را
هوش مصنوعی: دانش ظاهری و آکادمیک برای افرادی که دلی پاک و صاف دارند مفید نیست و در اینجا به جای آن، واقعیت‌ها و حقایق غیرمنتظره و عجیب وجود دارد.
بر دلِ پیران مخور کز عجز سرپیش‌افکنان
بیشتر زیرِ سپر دارند پنهان تیغ را
هوش مصنوعی: به دلِ سالخوردگان توجه نکن، زیرا کسانی که از ناتوانی سر خود را پایین می‌اندازند، در واقع بیشتر از دیگران، سلاح‌های پنهانی دارند.
هر که می‌داند بقای خویش صائب در فنا
می‌شمارد مغتنم چون مدِِّ احسان تیغ را
هوش مصنوعی: هر کس که به واقعیت وجود خود آگاه است، بر آنچه زودگذر و فناپذیر است، ارج می‌نهد و آن را نعمت می‌شمارد، مانند خوشه‌ای که از رحمت اشاره‌گر می‌آید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۱ به خوانش عندلیب