غزل شمارهٔ ۸۷۱
در محیط عشق باشد از سر پر خون حباب
باشد این دریای خون آشام را گلگون حباب
می نماید شوکت گردون به چشم تنگ عقل
ورنه در پیمانه عشق است نه گردون حباب
دوربینانی که از سر پیش دریا بگذرند
هر نفس گیرند از سر، زندگی را چون حباب
نیست پروای سر خود، باد دست عشق را
خنده بر طوفان زند از کاسه وارون حباب
در گشاد عقده گردون به خود چندین مپیچ
کاین سبکسر در گره چیزی ندارد چون حباب
غرقه دریای وحدت از دو بینی فارغ است
خیمه لیلی بود در دیده مجنون حباب
لاف حکمت در خرابات مغان از بی تهی است
می شود از خیرگی همچشم افلاطون حباب
نیست جیب و دامنی خالی ز فیض بحر عشق
پیش اهل دل بود پر گوهر مکنون حباب
رو نمی گرداند از شمشیر بی زنهار موج
بس که در نظاره دریا بود مفتون حباب
بگذر از سر، غوطه در دریای بی رنگی برآر
از تعین تا به کی در پرده باشی چون حباب
دل به هر رنگی که باشد، آسمان همرنگ اوست
دیده پر خون بود بر روی بحر خون، حباب
رزق ما از عالم هستی، نظر واکردنی است
روی دریا را نبیند یک نظر افزون حباب
در سر بی مغز، ما را نیست چیزی جز هوا
نامه سر بسته ما پوچ باشد چون حباب
رشته جانم ز پیچ و تاب دارد صد گره
تا ز تبخاله است گرد آن لب میگون حباب
نعمت الوان چه سازد با تهی چشمان حرص؟
سیری از می نیست چشم میکشان را چون حباب
می دهد گوهر عوض، دریا سر بی مغز را
گر نبازد سر درین سودا، بود مغبون حباب
از هوا بگذر که هم پیراهن دریا نشد
تا نکرد از سر هوای پوچ را بیرون حباب
تا کی از کسب هوا در بحر شورانگیز عشق
هر نفس خواهی درین پرده خود چون حباب
در ته پیراهن دریاست هر عیشی که هست
سر ز دریا می کند از سادگی بیرون حباب
هیچ رازی بحر را صائب ز من پوشیده نیست
کاسه زانوست جام جم مرا همچون حباب
غزل شمارهٔ ۸۷۰: نیست بحر پاک گوهر را خصومت با حبابغزل شمارهٔ ۸۷۲: گر به ظاهر بادپیماییم ما همچون حباب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در محیط عشق باشد از سر پر خون حباب
باشد این دریای خون آشام را گلگون حباب
هوش مصنوعی: در فضایی که عشق حاکم است، از شدت احساسات، حبابهایی لبریز از خون به وجود میآید. این دریا که میتواند آسیبزننده باشد، به رنگ قرمز در آمده و نمایانگر شور و شوق عاشقانه است.
می نماید شوکت گردون به چشم تنگ عقل
ورنه در پیمانه عشق است نه گردون حباب
هوش مصنوعی: گردون (آسمان یا دنیا) در نظر عقل محدود و تنگ بسیار بزرگ و با شکوه به نظر میرسد، اما در حقیقت این زیبایی و شکوه در عشق و احساس وجود دارد، نه در دنیا و حبابهایی که در پیمانه وجود دارد.
دوربینانی که از سر پیش دریا بگذرند
هر نفس گیرند از سر، زندگی را چون حباب
هوش مصنوعی: افرادی که در نزدیکی دریا هستند، هر لحظه از زندگی خود مانند حبابی، زودگذر و ناپایدار را حس میکنند.
نیست پروای سر خود، باد دست عشق را
خنده بر طوفان زند از کاسه وارون حباب
هوش مصنوعی: باد عشق بیپروا و شجاع است و در برخورد با طوفان، به راحتی میخندد. این در حالی است که حباب وارونهای وجود دارد که نشاندهندهٔ تضاد و ناپایداری است.
در گشاد عقده گردون به خود چندین مپیچ
کاین سبکسر در گره چیزی ندارد چون حباب
هوش مصنوعی: در زندگی خود را زیاد درگیر مشکلات نکن، زیرا مانند حبابی هستی که در گره و پیچ و خمهای دنیا چیزی برای خود ندارد.
غرقه دریای وحدت از دو بینی فارغ است
خیمه لیلی بود در دیده مجنون حباب
هوش مصنوعی: کسی که در دریای اتحاد و هماهنگی غرق شده، از دو بینی و دوگانگی آزاد است. مانند اینکه خیمه لیلی فقط در چشم مجنون یک حباب است و هیچ واقعیت دیگری ندارد.
لاف حکمت در خرابات مغان از بی تهی است
می شود از خیرگی همچشم افلاطون حباب
هوش مصنوعی: در میخانهها، صحبت از حکمت و دانش اغلب به خاطر فقر است؛ چون در واقع، ممکن است صحبتها توخالی و بیمحتوا باشند. مانند حبابی که در آب تشکیل میشود، این ظاهرسازی به سرعت محو میشود و چیزی از عمق آن باقی نمیماند.
نیست جیب و دامنی خالی ز فیض بحر عشق
پیش اهل دل بود پر گوهر مکنون حباب
هوش مصنوعی: دلهای اهل عشق همیشه پر از نعمت و زیبایی است. در واقع، هیچ کس نمیتواند از فیض و برکات عشق خالی بماند، همانطور که حبابها در سطح آب، نشاندهندهی آن گوهری هستند که در عمق دریا وجود دارد. عشق همچون دریایی بیپایان است که به افرادی که به آن دل بستهاند، جوهرها و زیباییهای پنهانی میدهد.
رو نمی گرداند از شمشیر بی زنهار موج
بس که در نظاره دریا بود مفتون حباب
هوش مصنوعی: موج دریا به قدری به تماشای آن غرق شده است که از شمشیر بیرحم و خطرناک دور نمیشود. این نشان میدهد که زیبایی و جذابیت دریا و حبابهایش چنان قوی است که موج را از توجه به خطرات بازنمیدارد.
بگذر از سر، غوطه در دریای بی رنگی برآر
از تعین تا به کی در پرده باشی چون حباب
هوش مصنوعی: از مشکلات و محدودیتها عبور کن و به اعماق وجود خود برو. دیگر تا چه زمانی میخواهی در حالت نامشخص و بیهویتی باقی بمانی، مانند حبابی که در پردهی ناپایداری شناور است؟
دل به هر رنگی که باشد، آسمان همرنگ اوست
دیده پر خون بود بر روی بحر خون، حباب
هوش مصنوعی: دل هر رنگی که داشته باشد، آسمان نیز همرنگ آن است. چشمها به شدت پر از اشک هستند و بر روی دریا، که به خاطر افسوس رنگ خون گرفته، حبابهایی در حال شکلگیری هستند.
رزق ما از عالم هستی، نظر واکردنی است
روی دریا را نبیند یک نظر افزون حباب
هوش مصنوعی: رزق ما از عالم هستی به مانند نگاهی است که بر سطح دریا میافتد، ولی هیچ کسی نمیتواند فقط با یک نگاه به عمق دریا دست یابد.
در سر بی مغز، ما را نیست چیزی جز هوا
نامه سر بسته ما پوچ باشد چون حباب
هوش مصنوعی: در ذهن فردی که بیفکر است، هیچ چیز جز باد وجود ندارد و زندگیاش مانند نامهای بیمعناست که در نهایت بیمحتوا و پوچ است، همچون حبابی که به سرعت میترکد.
رشته جانم ز پیچ و تاب دارد صد گره
تا ز تبخاله است گرد آن لب میگون حباب
هوش مصنوعی: زندگیام پر از مشکلات و پیچیدگیهاست و این گرههای فراوان در دل و جانم، ناشی از عشق و شوق من به آن لبهای زیبا و دلانگیز است. این عشق، مانند حبابی بر روی آب، لطیف و شکننده است و من به خاطر آن دچار التهاب و حرارت درونم شدم.
نعمت الوان چه سازد با تهی چشمان حرص؟
سیری از می نیست چشم میکشان را چون حباب
هوش مصنوعی: نعمتهای رنگارنگ چه کار میتوانند بکنند برای کسانی که به خاطر حرص و طمع، نمیتوانند ببینند و درک کنند؟ از آنجا که سیرابی از نوشیدنی برای کسانی که در پی آن هستند وجود ندارد، مانند حبابی در آب، خیلی زود ناپدید میشود.
می دهد گوهر عوض، دریا سر بی مغز را
گر نبازد سر درین سودا، بود مغبون حباب
هوش مصنوعی: اگر کسی بیهدف و ناآگاه با زندگی خود بازی کند، مانند حبابی است که در دریا شناور است و از عمق و ارزش واقعی بیخبر. در این بازی، ممکن است به جای گوهرها، فقط چیزهای بیمقدار و سطحی نصیبش شود. در واقع، اگر کسی در این دنیا به دنبال حقیقت و ارزشهای واقعی نباشد، در نهایت مغبون و زیاندیده خواهد بود.
از هوا بگذر که هم پیراهن دریا نشد
تا نکرد از سر هوای پوچ را بیرون حباب
هوش مصنوعی: از آسمان عبور کن، زیرا دریا هم نتوانسته پیراهنی برای خود بسازد. تا زمانی که حبابهای بیمحتوا را از ذهن بیرون نکند.
تا کی از کسب هوا در بحر شورانگیز عشق
هر نفس خواهی درین پرده خود چون حباب
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی در دریای پرشور عشق، به جستجوی آرزوها و احساسات خود بپردازی؟ تو در این پرده و جهان خاکی، مانند حبابی هستی که به سرعت میگذرد.
در ته پیراهن دریاست هر عیشی که هست
سر ز دریا می کند از سادگی بیرون حباب
هوش مصنوعی: در عمق پیراهن، شادابی و خوشیهای فراوانی وجود دارد. هر چه لذت و خوشی است، از دل دریا بیرون آمده و مانند حبابی از سادگی و بیخبری ناشی میشود.
هیچ رازی بحر را صائب ز من پوشیده نیست
کاسه زانوست جام جم مرا همچون حباب
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از راز دریا بر من پنهان نیست، زیرا که من کاسهای زانو مانند جام جمی دارم که به من اطلاعات میدهد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۷۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/06/20 22:09
نجاتی
ردیف یکی از بیتها حساب نوشته شده که باید حباب باشد.