گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵۴

غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را
که ز خاک بردماند نفس بهشت ما را
به نیازمندی ما چو نداشت حسن حاجت
به دو دست نازپرور ز چه می سرشت ما را؟
ز نسیم بی نیازی چو به باد داد آخر
به هزار امیدواری ز چه روی کشت ما را؟
نه به کار دسته گل، نه به کار گوهر آمد
فلک این قدر به دقت به چه کار رشت ما را؟
نه چنان دو چشم ما را غم عشق سیر دارد
که به فکر نعمت خود فکند بهشت ما را
به ثبات نقش هستی چه نهیم دل ز غفلت؟
که سخن نگار قدرت به زمین نوشت ما را
شود آن زمان تسلی دل ما ز خاکساری
که به پای خم سرآید حرکت چو خشت ما را
تو ز کودکی مقید شده ای به خاکبازی
نبود به چشم حق بین حرم و کنشت ما را
ز نهال بی بر ما به عدم چه فتنه سر زد؟
که نهاد اره بر سر خط سرنوشت ما را
ز غرور آدمیت به همین خوشیم صائب
که شکار خود به نعمت نکند بهشت ما را

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را
که ز خاک بردماند نفس بهشت ما را
هوش مصنوعی: غم سوزان عذاران به اندازه‌ای ما را تحت تأثیر قرار نداد که از خاک برکشاند و ما را به بهشت برساند.
به نیازمندی ما چو نداشت حسن حاجت
به دو دست نازپرور ز چه می سرشت ما را؟
هوش مصنوعی: اگر حسن نیاز ما را برآورده نکرد، پس چرا ما را به دو دست نازک و زیبا آفریدند؟
ز نسیم بی نیازی چو به باد داد آخر
به هزار امیدواری ز چه روی کشت ما را؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بیان احساس ناامیدی و غم خود می‌پردازد. او اشاره می‌کند که با وجود اینکه چیزی برای امیدواری باقی نمانده و تلاش‌هایش به باد رفته، دلیل این بی‌ثمر بودن و کشتن آرزوهایش را نمی‌فهمد. این حس ناتوانی و یأس به خوبی در تضاد با آرزوها و امیدهای او نمایان است.
نه به کار دسته گل، نه به کار گوهر آمد
فلک این قدر به دقت به چه کار رشت ما را؟
هوش مصنوعی: فلک که به کار دسته گل یا گوهر اهمیت نمی‌دهد، چرا این همه به سرنوشت ما با دقت می‌پردازد؟
نه چنان دو چشم ما را غم عشق سیر دارد
که به فکر نعمت خود فکند بهشت ما را
هوش مصنوعی: چشم‌های ما آن‌قدر از غم عشق پر شده که حتی با وجود بهشت، به یاد نعمت‌های خود نیستیم.
به ثبات نقش هستی چه نهیم دل ز غفلت؟
که سخن نگار قدرت به زمین نوشت ما را
هوش مصنوعی: به چه چیزی می‌توانیم دل خود را از غفلت رها کنیم وقتی که نقش و اثر وجود ما به وسیله قدرت الهی بر روی زمین ثبت شده است؟
شود آن زمان تسلی دل ما ز خاکساری
که به پای خم سرآید حرکت چو خشت ما را
هوش مصنوعی: در آن زمان که ما با فروتنی و خاکساری به پای خم می‌رسیم، دل ما آرامش خواهد یافت، مانند حرکتی که از زمین شروع می‌شود و به سمت بالا می‌رود.
تو ز کودکی مقید شده ای به خاکبازی
نبود به چشم حق بین حرم و کنشت ما را
هوش مصنوعی: تو از کودکی به بازی در خاک پرداخته‌ای و نمی‌دانی که بین حرم و معبد، نگاه بینا و حقیقت‌جو ما را درک نمی‌کند.
ز نهال بی بر ما به عدم چه فتنه سر زد؟
که نهاد اره بر سر خط سرنوشت ما را
هوش مصنوعی: از درختی که میوه ندارد، چه مشکلاتی پیش آمد؟ زیرا سرنوشت ما را با اره قطع کردند.
ز غرور آدمیت به همین خوشیم صائب
که شکار خود به نعمت نکند بهشت ما را
هوش مصنوعی: به خاطرِ غرور انسانیت خوشحالیم که بهشت ما را شکار خود نمی‌کند و نعمت‌هایش را به راحتی به ما نمی‌دهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۵۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/08/13 20:11
مفقودالاثر

بیت اول مصراع اول
برشت یعنی پختن
ولی اینجا یعنی دلم کباب شد

1397/08/14 00:11
nabavar

غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را
رشتن = ریسیدن
برشت = پرورد ، بوجود آورد، دگرگون کرد

1397/08/14 05:11
مفقودالاثر

فلک این قدر به دقت به چه کار رشت ما را
محسن 2 نمی دونم شما چه لجی برداشتی با من که هر جا حرفی میزنم حتما باید چیزی بگی
ولی اگه شعر رو می خوندی متوجه می شدی این تفسیرت مال بیت چهار مربوط به مصراع
بالاست
ندونسته حرف زدن اصلا چیز خوبی نیست آدم ضایع میشه