گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵۲

ای فکر تو نقشبند جان‌ها
یک حلقه ذکرت آسمان‌ها
در بحر تو کشتی خرد را
از لنگر صبر، بادبان‌ها
شد هاله آفتاب تابان
از نام تو روزن دهان‌ها
صحرای طلب ز جستجویت
مسطر زده شد ز کاروان‌ها
از حسن یگانه تو گردید
چون غنچه یکی، دل و زبان‌ها
از لب به هوای پای‌بوست
دامن به میان شکسته جان‌ها
چون فاخته، قدسیان گرفته
بر سرو بلندت آشیان‌ها
کردند حلال، خون خود را
از شرم رخ تو گلستان‌ها
از رشک زمین ندارد آرام
در عهد خرامت آسمان‌ها
چون صبح، گشاده اند آغوش
از شوق خدنگت استخوان‌ها
سودای تو در قلمرو خاک
برقی است میان نیستان‌ها
شرم تو ز پاکدامنی‌ها
شد پرده خواب پاسبان‌ها
چون سیل، ز شوق قلزم تو
در رقص روانی‌اند جان‌ها
شوق تو ز نقش پای رهرو
در راه فکنده کاروان‌ها
در وادی بی‌نشانی تو
شد جاده، فلاخن نشان‌ها
از شرم نزاکت تو خوبان
باریک شدند چون میان‌ها
چون سبزه ز جلوه بلندت
پامال شدند آسمان‌ها
از روی گشاده تو گردید
در بسته چو غنچه، گلستان‌ها
در خاک، چو نبض، بی‌قرارند
از شوق خدنگت استخوان‌ها
در گل به گلاب صلح کردند
در عهد رخ تو باغبان‌ها
از خلق معنبر تو گردید
پیراهن یوسف آسمان‌ها
زرین چو زبان شمع گردید
از حرف سخای تو زبان‌ها
در جلوه‌گه تو کوه طاقت
چون کاه شد از سبک‌عنان‌ها
چون وصف تو مومیاییی نیست
از بهر شکسته‌زبان‌ها
بد، خوب نگردد از ریاضت
خونریز ز چله شد کمان‌ها
داغ تو به بوالهوس نچسبد
ریزد ز تنور سرد، نان‌ها
کلک تو رسانده است صائب
در هر کف خاک، گلستان‌ها

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای فکر تو نقشبند جان‌ها
یک حلقه ذکرت آسمان‌ها
هوش مصنوعی: ای فکر تو باعث شکل‌گیری روح‌ها و یاد تو مانند یک حلقه در آسمان‌ها است.
در بحر تو کشتی خرد را
از لنگر صبر، بادبان‌ها
هوش مصنوعی: در دریاهای وجود تو، برای کشتی کوچک خرد، صبر به عنوان لنگر و بادبان‌ها لازم است.
شد هاله آفتاب تابان
از نام تو روزن دهان‌ها
هوش مصنوعی: هاله‌ای از نور درخشان به وجود آمده است که دروازه‌ای به زیبایی و حقیقت نام توست.
صحرای طلب ز جستجویت
مسطر زده شد ز کاروان‌ها
هوش مصنوعی: جستجو و تلاش تو برای یافتن حقیقت و اهدافی که در زندگی داری، باعث شده است که بیابان عشق و شیدایی از پی تو شکل بگیرد و دیگران نیز به سوی تو بیایند و به این راه ادامه دهند.
از حسن یگانه تو گردید
چون غنچه یکی، دل و زبان‌ها
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی بی‌نظیر تو، دل‌ها و زبان‌ها به یکدیگر نزدیک و شبیه شده‌اند، مانند گل‌های غنچه که به هم می‌پیوندند.
از لب به هوای پای‌بوست
دامن به میان شکسته جان‌ها
هوش مصنوعی: از لبت به خاطر محبت و زیبایی‌ات، دامنم در میان جان‌های شکسته و دردناک به دنبال تو می‌گردد.
چون فاخته، قدسیان گرفته
بر سرو بلندت آشیان‌ها
هوش مصنوعی: مانند فاخته‌ای که بر بلندای درخت سرو nests می‌سازد، مکان‌هایی از آرامش و زیبایی در کنار تو فراهم کرده‌ام.
کردند حلال، خون خود را
از شرم رخ تو گلستان‌ها
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و روح شما، جان خود را با کمال میل فدای شما کردند و به این ترتیب، خونشان را حلال کردند.
از رشک زمین ندارد آرام
در عهد خرامت آسمان‌ها
هوش مصنوعی: زمین به خاطر زیبایی و جلوه‌های تو آرام نیست و در دوران حضور تو، آسمان‌ها نیز در حرکت و خرامشند.
چون صبح، گشاده اند آغوش
از شوق خدنگت استخوان‌ها
هوش مصنوعی: وقتی صبح می‌شود، آغوش با شوق و اشتیاق از دوری تو مثل یک تیر، استخوان‌ها را در بر می‌گیرد.
سودای تو در قلمرو خاک
برقی است میان نیستان‌ها
هوش مصنوعی: شور و شوق تو در دنیای مادی، مانند درخششی کوتاه و زودگذر در میان نی‌های سرسبز است.
شرم تو ز پاکدامنی‌ها
شد پرده خواب پاسبان‌ها
هوش مصنوعی: شرم تو باعث شد که نگهبانان در خواب بمانند و از نظارت غافل شوند.
چون سیل، ز شوق قلزم تو
در رقص روانی‌اند جان‌ها
هوش مصنوعی: دل‌ها مانند سیلی که به شوق دریا به راه افتاده‌اند، با شوق و ذوق به سمت تو می‌رقصند و حرکت می‌کنند.
شوق تو ز نقش پای رهرو
در راه فکنده کاروان‌ها
هوش مصنوعی: علاقه و اشتیاق تو باعث شده که کاروان‌ها به نقش پای رهگذران در راه توجه کنند.
در وادی بی‌نشانی تو
شد جاده، فلاخن نشان‌ها
هوش مصنوعی: در مسیر بی‌نشانی تو، راه‌ها نشانه‌هایی شده‌اند که حیرت‌انگیز و دور از دسترس هستند.
از شرم نزاکت تو خوبان
باریک شدند چون میان‌ها
هوش مصنوعی: به خاطر ادب و زیبایی تو، خوبان به قدری احساس شرم کردند که انقدر لاغر شدند که فقط به اندازه‌ی میانه‌ها شده‌اند.
چون سبزه ز جلوه بلندت
پامال شدند آسمان‌ها
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی و جلوه‌ات باعث شد سبزه‌ها زیر قدم‌هایت له شوند، آسمان‌ها نیز تحت تأثیر قرار گرفتند.
از روی گشاده تو گردید
در بسته چو غنچه، گلستان‌ها
هوش مصنوعی: از روی دل‌گشاده و مهربان تو، در دل‌ها بسته شد و مانند غنچه‌هایی که در گلستان‌ها هستند، به زیبایی و شکوفایی رسیدند.
در خاک، چو نبض، بی‌قرارند
از شوق خدنگت استخوان‌ها
هوش مصنوعی: در دل خاک، استخوان‌ها از شوق تیر تو ناآرام و بی‌قرار هستند.
در گل به گلاب صلح کردند
در عهد رخ تو باغبان‌ها
هوش مصنوعی: در گلستان، گلابی از صلح و آرامش به وجود آمده است، زیرا چهره‌ی تو همچون باغبانی است که همه چیز را زیبا و دلنشین می‌کند.
از خلق معنبر تو گردید
پیراهن یوسف آسمان‌ها
هوش مصنوعی: به خاطر محبوبیت و زیبایی تو، پیراهن یوسف در میان آسمان‌ها مورد توجه قرار گرفت.
زرین چو زبان شمع گردید
از حرف سخای تو زبان‌ها
هوش مصنوعی: زمانی که زبان شمع به خاطر سخاوت و بخشش تو طلايی و درخشان شد، دیگر زبان‌ها از این کلام پرشکوه و زیبا متاثر شدند.
در جلوه‌گه تو کوه طاقت
چون کاه شد از سبک‌عنان‌ها
هوش مصنوعی: در حضور تو، کوه‌های استقامت همچون کاه سبک و بی‌اراده شدند.
چون وصف تو مومیاییی نیست
از بهر شکسته‌زبان‌ها
هوش مصنوعی: چون توصیف تو فقط برای کسانی که خوب سخن می‌گویند نیست و دیگران نمی‌توانند آن را بیان کنند.
بد، خوب نگردد از ریاضت
خونریز ز چله شد کمان‌ها
هوش مصنوعی: بد به خوبی تبدیل نمی‌شود، حتی با تلاش و سختی زیاد و تمرین‌های سخت و طاقت‌فرسا.
داغ تو به بوالهوس نچسبد
ریزد ز تنور سرد، نان‌ها
هوش مصنوعی: غم و اندوه تو به دل هر بی‌خبر نمی‌نشیند و مانند نان‌هایی که از تنور سرد بیرون می‌آیند، احساسات را بی‌حرارت و بی‌خاصیت می‌کند.
کلک تو رسانده است صائب
در هر کف خاک، گلستان‌ها
هوش مصنوعی: قلم تو باعث شده که صائب در هر نقطه‌ای از زمین، گلستان‌ها را به تصویر بکشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۵۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/04/01 05:07
محسن حیدرزاده جزی

در بیت 16 از به جای در درست است :
از گل به گلاب صلح کردند....