گنجور

غزل شمارهٔ ۸۲۶

کم نیست جگرداری پیران ز جوان‌ها
کار دم شمشیر کند پشت کمان‌ها
مفتاح نهانخانه اسرار، خموشی است
تا چند بگردی چو زبان گرد دهان‌ها؟
گویایی جان‌هاست به گفتار تو موقوف
واکن لب و بگشا گره از رشته جان‌ها
از شرم و حیا پرتو رخسار تو افزود
این آینه شد صیقلی از آینه‌دان‌ها
جز قد خدنگ تو که دل‌ها هدف اوست
یک تیر که دیده است که آید به نشان‌ها؟
ابروی تو چون از نگه گرم نشد نرم؟
از آتش اگر نرم شود پشت کمان‌ها
تا شد عرق‌افشان گل رخسار تو چون ابر
کردند گهرها چو صدف باز دهان‌ها
تا آینه روی تو شد انجمن‌افروز
شد آه گره در جگر لاله‌ستان‌ها
تا کی زنی ای نکهت گل حلقه بر این در؟
در خلوت ما راه ندارند گران‌ها
چون آب کز استادن بسیار شود سبز
از مهلت ایام شود تیره، روان‌ها
تا مهر خموشی نزنی بر لب گفتار
صائب نشوی چون صدف از پاک‌دهان‌ها

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کم نیست جگرداری پیران ز جوان‌ها
کار دم شمشیر کند پشت کمان‌ها
هوش مصنوعی: پیران در میدان جنگ و دشواری‌ها از جوانان هم شجاع‌تر و دلیرتر هستند و با قدرت و مهارت از خود دفاع می‌کنند.
مفتاح نهانخانه اسرار، خموشی است
تا چند بگردی چو زبان گرد دهان‌ها؟
هوش مصنوعی: کلید دروازه‌های راز و اسرار، سکوت است. تا چه زمانی می‌خواهی مانند زبان، دور دهان‌ها بچرخی و صحبت کنی؟
گویایی جان‌هاست به گفتار تو موقوف
واکن لب و بگشا گره از رشته جان‌ها
هوش مصنوعی: وجود جان‌ها به حرف‌های تو بستگی دارد، پس لب‌هایت را بگشا و گره از ارتباط جان‌ها باز کن.
از شرم و حیا پرتو رخسار تو افزود
این آینه شد صیقلی از آینه‌دان‌ها
هوش مصنوعی: از حیا و شرم تو، نور چهره‌ات به این آینه تابیده و باعث شده که آینه از تمام آینه‌هایی که هستند، صاف‌تر و زیباتر شود.
جز قد خدنگ تو که دل‌ها هدف اوست
یک تیر که دیده است که آید به نشان‌ها؟
هوش مصنوعی: غیر از قامت باریک و زیبای تو که دل‌ها را نشانه می‌گیرد، تیر دیگری نیست که چشمانش به نشانه‌ها بیفتد؟
ابروی تو چون از نگه گرم نشد نرم؟
از آتش اگر نرم شود پشت کمان‌ها
هوش مصنوعی: ابروی تو که زیر نگاه گرم کسی نرم نمی‌شود، پس آیا از آتش می‌تواند نرم شود، مانند پشت کمان‌ها؟
تا شد عرق‌افشان گل رخسار تو چون ابر
کردند گهرها چو صدف باز دهان‌ها
هوش مصنوعی: آنگاه که عرق گل‌های رخسار تو به مانند ابر پخش می‌شود، مانند صدف‌ها، گوهرها از دهان‌ها بیرون می‌آید.
تا آینه روی تو شد انجمن‌افروز
شد آه گره در جگر لاله‌ستان‌ها
هوش مصنوعی: وقتی که چهره‌ات مانند آینه روشن و دل‌انگیز شد، گویی همه جا روشنایی و شوق به وجود آمد. در این میان، درد و رنجی که در دل گل‌هاست هم احساس می‌شود.
تا کی زنی ای نکهت گل حلقه بر این در؟
در خلوت ما راه ندارند گران‌ها
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر می‌خواهی با زیبایی‌ات در را به صدا درآوری؟ در تنهایی ما، افراد با وزن و اهمیت نمی‌توانند وارد شوند.
چون آب کز استادن بسیار شود سبز
از مهلت ایام شود تیره، روان‌ها
هوش مصنوعی: وقتی آب مدت زیادی در یک جا بماند، سبز و کدر می‌شود؛ همین‌طور روح‌ها و افکار هم با گذر زمان و بی‌حرکتی دچار رکود و تیرگی می‌شوند.
تا مهر خموشی نزنی بر لب گفتار
صائب نشوی چون صدف از پاک‌دهان‌ها
هوش مصنوعی: تا زمانی که زبانت را در سکوت نگه‌داری، مانند صدف نمی‌توانی از دل‌های پاک، مروارید سخن استخراج کنی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۲۶ به خوانش عندلیب