غزل شمارهٔ ۷۹۷
نتوان به بیمثال رسید از مثالها
از ره مرو به موج سراب خیالها
بانگ جرس ز خوبی یوسف چه آگه است؟
در کنه ذات حق نرسد قیل و قالها
زرین چو برگهای خزان دیده گشتهاند
از باد دستی تو، زبان سؤالها
ما چون قلم تمام زبان شکایتیم
در خلوتی که قال شمارند حالها
از اشتیاق دام تو مرغان دوربین
در بیضه میدهند سرانجام بالها
در روزگار چشم تو جام تهی نماند
یکسر شدند ماه تمام این هلالها
داغی که بود بر دل مجنون دورگرد
شد تازه از سیاهی چشم غزالها
ده در شود گشاده، شود بسته چون دری
دارند ده زبان ز ده انگشت، لالها
در عهد پاکدامنی او نمیرود
دلهای بدگمان به ره احتمالها
صائب ز خوابهای پریشان خلاص شد
هرکس که ساده کرد دل از خط و خالها
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نتوان به بیمثال رسید از مثالها
از ره مرو به موج سراب خیالها
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان به چیزی بینظیر دست یافت، از طریق مثالهای که هست. از راه خیالات و توهمات، به دنبال چیز واقعی نباش!
بانگ جرس ز خوبی یوسف چه آگه است؟
در کنه ذات حق نرسد قیل و قالها
هوش مصنوعی: صدای جرس از زیبایی یوسف چه میداند؟ در عمق حقیقت و ذات خدا، هیچکس به جدلها و گفتوگوها نمیرسد.
زرین چو برگهای خزان دیده گشتهاند
از باد دستی تو، زبان سؤالها
هوش مصنوعی: چشمها مانند برگهای طلایی در پاییز به واسطهٔ نسیمی که از تو میوزد، شدهاند و پر از سوالات و کنجکاویها هستند.
ما چون قلم تمام زبان شکایتیم
در خلوتی که قال شمارند حالها
هوش مصنوعی: ما مانند قلمی هستیم که تمام زبان را به شکایت درآوردهایم، در تنهایی که دیگران حال و احوال ما را نمیفهمند.
از اشتیاق دام تو مرغان دوربین
در بیضه میدهند سرانجام بالها
هوش مصنوعی: مرغها که به دام تو گرفتار شدهاند، با اشتیاق در دوربین پرواز میکنند و در نهایت به سمت بالهای خود میروند.
در روزگار چشم تو جام تهی نماند
یکسر شدند ماه تمام این هلالها
هوش مصنوعی: در دوران زندگی تو، هیچ چیزی بدون پر بودن باقی نماند و تمام زیباییها و خوشیها مثل ماه کامل، نمایان شدند و از میان این هلالهای کوچک گذر کردند.
داغی که بود بر دل مجنون دورگرد
شد تازه از سیاهی چشم غزالها
هوش مصنوعی: درد و رنجی که بر دل مجنون بود، حالا به نوعی تازه و تازهتر شده، انگار از تاریکی چشمهای غزالها بیرون آمده و دوباره زنده شده است.
ده در شود گشاده، شود بسته چون دری
دارند ده زبان ز ده انگشت، لالها
هوش مصنوعی: زمانی که در یک مکان، در ورودی باز میشود، مانند این است که آن مکان به روی همه گشوده میشود، اما وقتی که دوباره بسته میشود، مانند این است که همه به سکوت و بیحرکتی میافتند. انسانها مانند انگشتان دست هستند؛ در حالی که بعضی از آنها قادر به صحبت کردن هستند، برخی دیگر سکوت میکنند و نمیتوانند خود را به راحتی بیان کنند.
در عهد پاکدامنی او نمیرود
دلهای بدگمان به ره احتمالها
هوش مصنوعی: در زمان پاکی و صداقت او، دلهای بدگمان به هیچ احتمالی توجه نمیکنند و به راهی نمیروند.
صائب ز خوابهای پریشان خلاص شد
هرکس که ساده کرد دل از خط و خالها
هوش مصنوعی: هر کسی که از وسواس و نگرانیهای بیمورد رهایی یافته و دلش را از زیباییهای ظاهری و نشانهها آزاد کرده، به آرامش دست یافته است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۷۹۷ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1400/10/28 05:12
احمـــدترکمانی
نتوان به بی مثال رسید از مثالها
از ره مرو به موج سراب خیالها