گنجور

غزل شمارهٔ ۷۹۶

ای روشن از فروغ تو چشم چراغ‌ها
پر گل ز جوش حسن تو دامان باغ‌ها
نوروز شد که جوش زند خون باغ‌ها
از بوی گل، پری زده گردد دماغ‌ها
در رهگذار باد سحرگاه، نوبهار
از خیرگی ز لاله فروزد چراغ‌ها
چون روی شرمگین که برآرد عرق ز خود
از خود شراب لعل برآرد ایاغ‌ها
در جستجوی غنچه پوشیده روی تو
چون بوی گل شدند پریشان، سراغ‌ها
در خاک و خون نشسته بوی تو نافه‌ها
خرمن به باد داده زلف دماغ‌ها
زان چاشنی که لعل تو در کار باده کرد
عمری است می‌نکند لب خود ایاغ‌ها
مردان به دیگری نگذارند کار خویش
خود داشتند ماتم خود را چراغ‌ها
روزی که خنده مهر نمکدان او شکست
برداشتند کاسه دریوزه، داغ‌ها
نوری نمانده است به چشم ستارگان
افکندنی شده است سر این چراغ‌ها
صائب ازین غزل که چراغ دل من است
افروختم به خاک فغانی چراغ‌ها

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای روشن از فروغ تو چشم چراغ‌ها
پر گل ز جوش حسن تو دامان باغ‌ها
هوش مصنوعی: ای جناح تو به مانند نور، چشمان چراغ‌ها را روشن می‌کنی و باغ‌ها را از زیبایی‌ات پر کرده‌ای.
نوروز شد که جوش زند خون باغ‌ها
از بوی گل، پری زده گردد دماغ‌ها
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و به خاطر عطر گل‌ها، باغ‌ها جان تازه‌ای می‌گیرند و نفس‌ها عطرین و شاداب می‌شود.
در رهگذار باد سحرگاه، نوبهار
از خیرگی ز لاله فروزد چراغ‌ها
هوش مصنوعی: در هوای صبحگاهی و در مسیر عبور باد، بهار جدید با زیبایی لاله‌ها، روشنایی چراغ‌ها را جشن می‌گیرد.
چون روی شرمگین که برآرد عرق ز خود
از خود شراب لعل برآرد ایاغ‌ها
هوش مصنوعی: زمانی که انسان در حالتی خجالت و شرم قرار می‌گیرد، به گونه‌ای که از خود عرق می‌ریزد، از این حالت می‌تواند به نوعی زیبایی و جلوه‌ای دل‌انگیز همچون شراب سرخ دست یابد.
در جستجوی غنچه پوشیده روی تو
چون بوی گل شدند پریشان، سراغ‌ها
هوش مصنوعی: در تلاش برای یافتن غنچه‌ای که روی تو پنهان است، بوی گل‌ها عطرافشان شده و همه در جستجوی تو به هیجان آمده‌اند.
در خاک و خون نشسته بوی تو نافه‌ها
خرمن به باد داده زلف دماغ‌ها
هوش مصنوعی: در میان خاک و خون بوی تو پیچیده است، و خرمن‌های گندم را به باد داده، زلف‌هایی که در هوا رقصانند.
زان چاشنی که لعل تو در کار باده کرد
عمری است می‌نکند لب خود ایاغ‌ها
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیتی که لعل تو به نوشیدنی بخشیده، سال‌هاست که لبم به هیچ چیز دیگری نمی‌رسد و تنها در پی آن لذت هستم.
مردان به دیگری نگذارند کار خویش
خود داشتند ماتم خود را چراغ‌ها
هوش مصنوعی: مردان اجازه نمی‌دهند که دیگران مسئولیت کارهایشان را بر عهده بگیرند. آن‌ها خودشان در غم و اندوهشان، چراغ‌هایشان را روشن نگه می‌دارند.
روزی که خنده مهر نمکدان او شکست
برداشتند کاسه دریوزه، داغ‌ها
هوش مصنوعی: روزی که لبخند و مهربانی او از بین رفت، احساسات زخم‌خورده و سوزان دل را بروز دادند.
نوری نمانده است به چشم ستارگان
افکندنی شده است سر این چراغ‌ها
هوش مصنوعی: چیزی از نور در چشم ستارگان باقی نمانده است و این چراغ‌ها هم اکنون خاموش شده‌اند.
صائب ازین غزل که چراغ دل من است
افروختم به خاک فغانی چراغ‌ها
هوش مصنوعی: من از این شعر، که روشنی‌بخش دل من است، برای دیگران شعله‌ور کرده‌ام، مانند چراغی که در میان خاک فغان به وجود آمده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۹۶ به خوانش عندلیب