غزل شمارهٔ ۶۸۲۸
می وصل تو به کم حوصله ها ارزانی
نشائه خون جگر باد به ما ارزانی
ما تهیدستی خود را به دو عالم ندهیم
نقد وصل تو به این مشت گدا ارزانی
دست ما کم شود از چاک گریبان خالی
دست اغیار به آن بند قبا ارزانی
همت ما نکشد منت یاری ز کسی
بوی پیراهن یوسف به صبا ارزانی
گر نمی شد ادبم بند زبان، می گفتم
بوسه بر دست تو دادن به حنا ارزانی
در چمن خانه گرفتن گل فارغبالی است
چار دیوار قفس باد به ما ارزانی
صائب آن گل نکند گوش اگر بر سخنت
گلشن حسن مبادش به صفا ارزانی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می وصل تو به کم حوصله ها ارزانی
نشائه خون جگر باد به ما ارزانی
هوش مصنوعی: اتصال به تو برای کسانی که کم حوصله هستند، نعمت بزرگی است. دلتنگی و درد جگر ما هم به باد فراموشی سپرده میشود.
ما تهیدستی خود را به دو عالم ندهیم
نقد وصل تو به این مشت گدا ارزانی
هوش مصنوعی: ما هرگز فقر و بیپولی خود را به دو جهان نخواهیم فروخت، چرا که دریافتن عشق تو برای ما به اندازه یک گدا ارزشمند است.
دست ما کم شود از چاک گریبان خالی
دست اغیار به آن بند قبا ارزانی
هوش مصنوعی: اگر دست ما از گشادی لباس کم شود، دیگران که دستشان را دراز کردهاند، آن پیراهن را به رایگان میگیرند.
همت ما نکشد منت یاری ز کسی
بوی پیراهن یوسف به صبا ارزانی
هوش مصنوعی: ما بر آن نیستیم که به کسی وابسته باشیم و از کسی یاری بخواهیم؛ چرا که بویی از یوسف به باد صبا بخشیده نمیشود.
گر نمی شد ادبم بند زبان، می گفتم
بوسه بر دست تو دادن به حنا ارزانی
هوش مصنوعی: اگر محدودیتی در ادب و نزاکت نداشتم، به راحتی میگفتم که بوسیدن دست تو به اندازهای ارزشمند است که برابر با حنا است.
در چمن خانه گرفتن گل فارغبالی است
چار دیوار قفس باد به ما ارزانی
هوش مصنوعی: در باغچه، گل گرفتن و در خانه خود پرورش دادن، همانند بازی کردن در قفسی است که دیوارهایش از باد ساخته شدهاند و این برای ما هیچ ارزشی ندارد.
صائب آن گل نکند گوش اگر بر سخنت
گلشن حسن مبادش به صفا ارزانی
هوش مصنوعی: اگر گل به حرف تو گوش ندهد، کسی از زیبایی و سرسبزی او بهرهای نخواهد برد.