غزل شمارهٔ ۶۷۹۸
دست اگر در کمر راهبر دل زده ای
بی تردد به میان دامن منزل زده ای
دامن خضر رها کن که دلیل تو بس است
پشت پایی که بر این عالم باطل زده ای
می شود شهپر توفیق، اگر برداری
دست عجزی که به دامان وسایل زده ای
باز کن از سر خود زود تن آسانی را
که عجب قفل گرانی به در دل زده ای
گوهری نیست اگر رشته امید ترا
گنه توست که چون موج به ساحل زده ای
چون به عیب و هنر خویش توانی پرداخت؟
تو که از جهل در آینه را گل زده ای
از تمنا گرهی رشته عمر تو نداشت
تو بر این رشته دو صد عقده مشکل زده ای
چون نداری دل آگاه، در اول قدمی
بوسه هر چند به پیشانی منزل زده ای
پاس دم دار که شمشیر دودم خواهد شد
در دم حشر دمی چند که غافل زده ای
در قیامت سپر آتش دوزخ گردد
از درم مهری اگر بر لب سایل زده ای
چاک در پرده ناموس تو خواهد انداخت
خنده ای چند که بر مردم کامل زده ای
زان به چشم تو صدف جلوه گوهر دارد
که سراپرده چو کف بر سر ساحل زده ای
نیست ممکن که ترا آب نسازد صائب
آتشی کز نفس گرم به محفل زده ای
غزل شمارهٔ ۶۷۹۷: روی دل با همه کس در همه جا داشته ایغزل شمارهٔ ۶۷۹۹: طعمه مور شوی گرچه سلیمان شدهای
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دست اگر در کمر راهبر دل زده ای
بی تردد به میان دامن منزل زده ای
هوش مصنوعی: اگر دستت را در کمر راهنمایی گذاشتهای و با اعتماد به نفس پیش میروی، بدون تردید به دل ماجرا و خانهای که در آن هستی وارد شدهای.
دامن خضر رها کن که دلیل تو بس است
پشت پایی که بر این عالم باطل زده ای
هوش مصنوعی: دست از دامن خضر بردار؛ زیرا دلیل و نشانه تو همین است که قدمی بر این جهان بیاعتبار گذاشتهای.
می شود شهپر توفیق، اگر برداری
دست عجزی که به دامان وسایل زده ای
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به موفقیت برسی، باید از وابستگی به وسایل و ابزارهایی که به آنها چسبیدهای، دست برداری.
باز کن از سر خود زود تن آسانی را
که عجب قفل گرانی به در دل زده ای
هوش مصنوعی: زود از بیحوصلگی و تنبلی خود دست بردار، چون عجیب است که چنین قفل سنگینی در دل خود زدهای.
گوهری نیست اگر رشته امید ترا
گنه توست که چون موج به ساحل زده ای
هوش مصنوعی: اگر امیدی در دل نداری، مثل این است که گوهری ارزشمند نداری؛ زیرا تو خود باعث شدهای که این امید مانند موجی به ساحل برسد و از بین برود.
چون به عیب و هنر خویش توانی پرداخت؟
تو که از جهل در آینه را گل زده ای
هوش مصنوعی: وقتی میتوانی به عیبها و هنرهای خود توجه کنی که از نادانی در درون خود رهایی یابی و توانایی خود را بهتر بشناسی.
از تمنا گرهی رشته عمر تو نداشت
تو بر این رشته دو صد عقده مشکل زده ای
هوش مصنوعی: تمنا و خواهش تو هیچ تأثیری بر عمر تو نداشته است، ولی تو بر این موضوع مشکلات زیادی ایجاد کردهای و در واقع خود را درگیر کردهای.
چون نداری دل آگاه، در اول قدمی
بوسه هر چند به پیشانی منزل زده ای
هوش مصنوعی: اگر دل آگاهی نداشته باشی، حتی اگر در ابتدای راه به منزل خود احترام بگذاری و بوسه بر پیشانی آن بزنی، چه فایدهای دارد؟
پاس دم دار که شمشیر دودم خواهد شد
در دم حشر دمی چند که غافل زده ای
هوش مصنوعی: مراقب خود باش، زیرا در روز قیامت ممکن است درد و مجازات سختی به تو برسد. در لحظات مهم زندگی، غفلت نکن که زمان بسیار ارزشمند است.
در قیامت سپر آتش دوزخ گردد
از درم مهری اگر بر لب سایل زده ای
هوش مصنوعی: اگر در قیامت بخواهی از آتش دوزخ محافظت کنی، مهر و محبت تو که بر لب کسی زدهای، میتواند برایت سپر شود.
چاک در پرده ناموس تو خواهد انداخت
خنده ای چند که بر مردم کامل زده ای
هوش مصنوعی: کسی که به ناموس تو بیاحترامی کند، با چند خنده به سراغت خواهد آمد، زیرا تو به ظاهر خوب خود فخر میفروشی و خود را کامل میدانی.
زان به چشم تو صدف جلوه گوهر دارد
که سراپرده چو کف بر سر ساحل زده ای
هوش مصنوعی: چشمان تو آنقدر زیباست که مانند صدفی درخشان به نظر میرسند، گویی که پردهای از امواج دریا بر سرت گذاشتهای.
نیست ممکن که ترا آب نسازد صائب
آتشی کز نفس گرم به محفل زده ای
هوش مصنوعی: این امکان وجود ندارد که تو از آب تأثیر بگیری، چرا که آتشی که از نفس گرم تو در محفل ایجاد شده، قدرتش را بیشتر میکند.