گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۷۷

مکن با ارتکاب جرم اظهار پشیمانی
چه لازم با دروغ آمیختن آلوده دامانی؟
منه زنهار دل بر مهلت صد ساله دنیا
که آخر می شود، چندان که یک تسبیح گردانی
ترا گردند چون پروانه گرد سر پریزادان
اگر از خامشی بر لب نهی مهر سلیمانی
نه امروزست از اشک یتیمی دامنم دریا
ز طفلی کشتی گهواره من بود طوفانی
مکن چین جبین زنهار در کار گرفتاران
که سوهانی است بند دوستی را چین پیشانی
ازین آشفته تر کن ای صبا آن زلف مشکین را
که فیض بوی خوش بسیار گردد در پریشانی
در آن گلشن که آن شمشاد بالا جلوه گر گردد
ز طوق قمریان زنار بندد سرو بستانی
من حیران چه سازم کز تماشای خرام او
ز گردش باز می ماند فلک چون چشم قربانی
مگو بی پرده پیش خلق حال خود چو بی شرمان
که کشف عورت فقرست اظهار پریشانی
تجرد قطع زنار علایق می کند صائب
سلاحی نیست تیغ تیز را بهتر ز عریانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مکن با ارتکاب جرم اظهار پشیمانی
چه لازم با دروغ آمیختن آلوده دامانی؟
هوش مصنوعی: اگر در انجام عمل ناپسندی ارتکاب کردی، از ابراز پشیمانی خودداری کن. چرا که نیازی نیست دروغ را به احساس پشیمانی خود اضافه کنی و خود را بیش از این به آلودگی دچار کنی.
منه زنهار دل بر مهلت صد ساله دنیا
که آخر می شود، چندان که یک تسبیح گردانی
هوش مصنوعی: با احتیاط دل‌تان را به دنیا که مهلت صدساله‌اش تمام می‌شود، نبندید؛ زیرا گذر زمان به اندازه یک دور تسبیح هم کوتاه است.
ترا گردند چون پروانه گرد سر پریزادان
اگر از خامشی بر لب نهی مهر سلیمانی
هوش مصنوعی: اگر به عشق و محبت نزدیک شوی، مانند پروانه‌ای خواهی بود که دور زیبایی‌های فریبنده در گردش است؛ اما اگر لب به سخن باز کنی و محبت را بیان کنی، تاثیر سلیمان‌گونه‌ای بر دیگران خواهی گذاشت.
نه امروزست از اشک یتیمی دامنم دریا
ز طفلی کشتی گهواره من بود طوفانی
هوش مصنوعی: امروز به قدری غمگین و پر از اشک هستم که دامنم به دریا می‌ماند. از دوران کودکی‌ام، مانند یک کشتی در گهواره، زندگی‌ام همیشه در حال نوسان و طوفانی بوده است.
مکن چین جبین زنهار در کار گرفتاران
که سوهانی است بند دوستی را چین پیشانی
هوش مصنوعی: هرگز پیشانی‌ات را برای گرفتاران درهم مکش، زیرا این کار مانند سوهانی است که بند دوستی را از هم می‌گسلد.
ازین آشفته تر کن ای صبا آن زلف مشکین را
که فیض بوی خوش بسیار گردد در پریشانی
هوش مصنوعی: ای نسیم، زلف سیاه و پریشان او را بیشتر به هم بریز تا بوی خوش آن در بی‌نظمی بیشتری پخش شود.
در آن گلشن که آن شمشاد بالا جلوه گر گردد
ز طوق قمریان زنار بندد سرو بستانی
هوش مصنوعی: در باغی که درخت شمشاد به زیبایی خود را نشان می‌دهد، درخت سرو نیز به شکلی زیبا و جذاب، خود را با زنجیری از گل‌های رنگارنگ تزیین می‌کند.
من حیران چه سازم کز تماشای خرام او
ز گردش باز می ماند فلک چون چشم قربانی
هوش مصنوعی: من در شگفت‌ام که چه باید کنم، زیرا زیبایی و حرکت دلربای او به قدری جذاب است که حتی آسمان نیز از چرخش خود باز می‌ایستد، مانند چشمی که نمی‌تواند به دور از دیدن محبوبش باشد.
مگو بی پرده پیش خلق حال خود چو بی شرمان
که کشف عورت فقرست اظهار پریشانی
هوش مصنوعی: از بیان کردن وضعیت خود در برابر مردم بپرهیز؛ مانند کسی که از برملا شدن عیبش شرمنده است، چون نشان دادن مشکلات مالی و عجز، خود به نوعی عریان شدن است.
تجرد قطع زنار علایق می کند صائب
سلاحی نیست تیغ تیز را بهتر ز عریانی
هوش مصنوعی: آزادی از وابستگی‌ها، مانند بریدن زنجیرهایی است که ما را درگیر می‌کند. در این وضعیت، هیچ چیز به اندازه‌ی برهنگی و آزادی از قید و بندها ارزشمند نیست.