گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۷۵

به شکر این که داری دست بر میخانه ای ساقی
مرا از دست غم بستان به یک پیمانه ای ساقی
مصفا کن ز عقل و هوش ارواح مقدس را
چمن را پاک کن از سبزه بیگانه ای ساقی
خمار می پریشان دارد اوراق حواسم را
مرا شیرازه کن چون گل به یک پیمانه ای ساقی
اگر چه آب و خاک من عمارت برنمی دارد
ز درد باده کن تعمیر این ویرانه ای ساقی
یک امشب ساغر اندازه را بر طاق نسیان نه
که دارم آرزوی گریه مستانه ای ساقی
برآر از پرده مینا شراب آشنارو را
خلاصی ده مرا زین عالم بیگانه ای ساقی
به خورشید سبک جولان فلک بسیار می نازد
به دورانداز ساغر را تو هم مستانه ای ساقی
حریف باده بیغش ز غش ها پاک می باید
جدا کن عقل را از ما چو کاه از دانه ای ساقی
به چرخ آور مرا چون شعله جواله از مستی
که می خواهم کنم خون در دل پروانه ای ساقی
کشاکش می برد هر ذره خاکم را به صحرایی
ز هم مگذار اجزای مرا بیگانه ای ساقی
مرا سرمای زهد خشک چند افسرده دل دارد؟
بریز از پرتو می رنگ آتشخانه ای ساقی
نگردد پشتبان رطل گران گر قصر هستی را
به راهی می رود هر خشت این غمخانه ای ساقی
اگر از خاک برداری به یک پیمانه صائب را
چه کم می گردد از سامان این میخانه ای ساقی؟

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به شکر این که داری دست بر میخانه ای ساقی
مرا از دست غم بستان به یک پیمانه ای ساقی
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو در این میخانه حضور داری، ای ساقی، لطفاً با یک پیمانه غم و اندوه من را از بین ببر.
مصفا کن ز عقل و هوش ارواح مقدس را
چمن را پاک کن از سبزه بیگانه ای ساقی
هوش مصنوعی: ساقی، روح‌های مقدس را از عقل و هوش خالص کن و باغ را از گیاهان غیربهینه پاکسازی کن.
خمار می پریشان دارد اوراق حواسم را
مرا شیرازه کن چون گل به یک پیمانه ای ساقی
هوش مصنوعی: به خاطر آشفتگی و گیجی ناشی از می، نیاز دارم که تو مرتب و منظمم کنی، مانند گل که در یک ظرف زیبا قرار می‌گیرد.
اگر چه آب و خاک من عمارت برنمی دارد
ز درد باده کن تعمیر این ویرانه ای ساقی
هوش مصنوعی: اگرچه شرایط من مناسب نیست و نمی‌توانم به خوبی زندگی کنم، اما ای ساقی، با نوشیدن شراب این ویرانی را دوباره بساز و به من کمک کن.
یک امشب ساغر اندازه را بر طاق نسیان نه
که دارم آرزوی گریه مستانه ای ساقی
هوش مصنوعی: امشب، ای ساقی، ساغر را به گونه‌ای کنار بگذار که فراموشی را تجربه کنم؛ چون باید بگویم که دلم می‌خواهد از شدت شوق، به حالتی شاد و مستانه گریه کنم.
برآر از پرده مینا شراب آشنارو را
خلاصی ده مرا زین عالم بیگانه ای ساقی
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب آشنایی را از پرده مینا بیرون آور و مرا از این دنیای بیگانه آزاد کن.
به خورشید سبک جولان فلک بسیار می نازد
به دورانداز ساغر را تو هم مستانه ای ساقی
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت‌های آسمان و خورشید اشاره دارد. خورشید به خاطر حرکت و نورش به زمین و آسمان می‌نازد و به خاطر جذابیتی که دارد، همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. شاعر همچنین از ساقی می‌خواهد که به مانند خورشید درخشان و دل‌فریب، وجود خود را به نمایش بگذارد و با شور و شوقی خاص، به مهمانی جاری در دل و جان دیگران بپردازد.
حریف باده بیغش ز غش ها پاک می باید
جدا کن عقل را از ما چو کاه از دانه ای ساقی
هوش مصنوعی: باید از رفاقت با شراب بی‌غل و غش دوری کرد و عقل را از ما جدا کرد، همان‌طور که کاه را از دانه جدا می‌کنند، ای ساقی.
به چرخ آور مرا چون شعله جواله از مستی
که می خواهم کنم خون در دل پروانه ای ساقی
هوش مصنوعی: مرا به چرخش درآور همچون شعله‌ای که در کوره است، از شدت مستی زیرا می‌خواهم دلی را بسوزانم مانند پروانه‌ای که به شمع نزدیک می‌شود.
کشاکش می برد هر ذره خاکم را به صحرایی
ز هم مگذار اجزای مرا بیگانه ای ساقی
هوش مصنوعی: هر ذره از وجود من را به سوی بیابانی می‌کشاند، ای ساقی، اجزای وجودم را به هم نزن و بیگانه نکن.
مرا سرمای زهد خشک چند افسرده دل دارد؟
بریز از پرتو می رنگ آتشخانه ای ساقی
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حالتی از ناامیدی و بی‌روحی در زندگی می‌پردازد. آدمی از سردی و خشک‌سالی زهد (پرهيزگاری) خسته و افسرده شده است. او از ساقی می‌خواهد که از می (شراب) بنوشد و گرمای رنگ آتش را به او ببخشد تا دلش شادابی و زندگی بیشتری بگیرد. به‌نوعی، خواسته‌اش از ساقی این است که روحش را با طراوتی تازه پر کند.
نگردد پشتبان رطل گران گر قصر هستی را
به راهی می رود هر خشت این غمخانه ای ساقی
هوش مصنوعی: پشتیبانی بر وزن سنگین کمر نمی‌تواند به عقب برگردد، و اگر قصر زندگی به سمتی می‌رود، هر دیواری از این خانه‌ی غم با آن همراه است.
اگر از خاک برداری به یک پیمانه صائب را
چه کم می گردد از سامان این میخانه ای ساقی؟
هوش مصنوعی: اگر از خاک برداری، هیچ چیزی از زیبایی و نظام این میخانه به دست نمی‌آید. این به نوعی به مفهوم بی‌اهمیتی و عدم تأثیر در تغییرات دنیایی اشاره دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب