گنجور

غزل شمارهٔ ۶۶۲

رسیده است به معراج اوج پستی ما
هزار پایه کم از نیستی است هستی ما
به هر چه چشم گشادیم، عشق می بازیم
گرفت روی زمین را صنم پرستی ما
نسیم صبح فنا تیغ بر کف استاده است
نفس چگونه برآرد چراغ هستی ما؟
به گوش، خنده مینای می گران آید
ز بس که هست سبکروح، خواب مستی ما
غذای روح به تن می دهیم از غفلت
به خویش خاک ببالد ز تن پرستی ما
غنیمت است دمی آب خوش درین عالم
به ذوق آب خمارست می پرستی ما
شبی که سایه کند می به جام ما صائب
سیاه روز نگردد چراغ هستی ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رسیده است به معراج اوج پستی ما
هزار پایه کم از نیستی است هستی ما
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که ما به اوج کمال خود رسیده‌ایم و نشان‌دهنده این است که در حالی که به ارتفاعات روحانی و معنوی می‌نگریم، هنوز از نظر انسانیت و مادیات در سطح نازلی قرار داریم و هزاره‌ها دور از وجود واقعی خود هستیم. به عبارتی، عظمت و کمال ما به اندازه‌ای نیست که بتواند به سرنوشت انسانی ما معنا ببخشد.
به هر چه چشم گشادیم، عشق می بازیم
گرفت روی زمین را صنم پرستی ما
هوش مصنوعی: هر چیزی را که به آن نگاه کردیم، در عشق شکست می‌خوریم و این در حالی است که ما به عشق مجسمه‌ها و زیبایی‌های دنیوی دلبسته‌ایم.
نسیم صبح فنا تیغ بر کف استاده است
نفس چگونه برآرد چراغ هستی ما؟
هوش مصنوعی: نسیم صبح مانند تیغی است که آماده به حمله است. در این شرایط، نفس چگونه می‌تواند روشنی و وجود ما را حفظ کند؟
به گوش، خنده مینای می گران آید
ز بس که هست سبکروح، خواب مستی ما
هوش مصنوعی: صدای خنده مینای می، به خوبی و سبکی روح او به گوش می‌رسد، و خواب مستی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
غذای روح به تن می دهیم از غفلت
به خویش خاک ببالد ز تن پرستی ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر غفلت از خود، به روح خود آسیب می‌زنیم و اجازه می‌دهیم که این بی‌خبری و پرخوری جسمی باعث شود که روح‌مان به خاک سپرده شود.
غنیمت است دمی آب خوش درین عالم
به ذوق آب خمارست می پرستی ما
هوش مصنوعی: در این دنیا هر لحظه که بتوانیم از لذت می و خوشی بهره‌مند شویم، ارزشمند است، زیرا این لذت یک نوع نشئگی و سرخوشی خاص به ما می‌دهد که شیرینی آن در زندگی‌مان حس می‌شود.
شبی که سایه کند می به جام ما صائب
سیاه روز نگردد چراغ هستی ما
هوش مصنوعی: شبی که معشوق ما را با شراب در جام ما بیفکند، روزهای سیاه و تاریک به وجود نخواهد آمد زیرا چراغ وجود ما روشن است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۶۲ به خوانش عندلیب