گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۰۴

زمین از اشک پرشورم به طوفان می زند پهلو
ز آب گوهره ساحل به عمان می زند پهلو
ندارد کوتهی در دلربایی زلف ازان عارض
که مصرع چون بلند افتد به دیوان می زند پهلو
ز فکر کاکل او خاطر آشفته ای دارم
که هر مویم به صد خواب پریشان می زند پهلو
ز خون کشتگان پروا ندارد تیغ بی باکش
که موج شوخ بر دریای عمان می زند پهلو
غزال وحشی من چشم خواب آلوده ای دارد
که از شوخی رگ خوابش به مژگان می زند پهلو
تو از بی جوهری بر نیم جان خویش می لرزی
وگرنه تیغ او بر آب حیوان می زند پهلو
دل سرگشته عشاق چه باشد پیش چوگانش
خم زلفی که بر خورشید تابان می زند پهلو
نمی گیرد به ظاهر گرچه دست من سر زلفش
ز دل پهلو ندزدیدن به احسان می زند پهلو
مده دامان عشق از کف سر شهرت اگر داری
که داغ عشق بر خورشید تابان می زند پهلو
ز چشم بد خدا خاک قناعت را نگه دارد!
که خون آنجا به نعمت های الوان می زند پهلو
ز اقبال قناعت مور من زیر نگین دارد
کف خاکی که بر ملک سلیمان می زند پهلو
چه خواهد بود صائب نوشخند آن لب شیرین
که حرف تلخ او بر شکرستان می زند پهلو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زمین از اشک پرشورم به طوفان می زند پهلو
ز آب گوهره ساحل به عمان می زند پهلو
هوش مصنوعی: زمین از شدت غم و اندوه من به شدت دچار ناآرامی و طوفان می‌شود، به طوری که آب‌های دریا به ساحل عمان ضربه می‌زنند.
ندارد کوتهی در دلربایی زلف ازان عارض
که مصرع چون بلند افتد به دیوان می زند پهلو
هوش مصنوعی: زلفی که از زیبایی چهره می‌رسد، هیچ‌گونه نارسایی و نقصی ندارد؛ چرا که وقتی شعر زیبا و بلند است، به خوبی در دیوان شعر جا می‌گیرد و خود را به نمایش می‌گذارد.
ز فکر کاکل او خاطر آشفته ای دارم
که هر مویم به صد خواب پریشان می زند پهلو
هوش مصنوعی: از فکر موهای او، خاطر من به هم ریخته است؛ هر کدام از موهایم یادآور خواب‌های پریشان و نگران کننده است.
ز خون کشتگان پروا ندارد تیغ بی باکش
که موج شوخ بر دریای عمان می زند پهلو
هوش مصنوعی: تیغی که بی‌پرواست، از خون کشته‌شدگان هراسی ندارد و مانند موجی بازیگوش که به دریا می‌زند، بی‌مهابا در حرکت است.
غزال وحشی من چشم خواب آلوده ای دارد
که از شوخی رگ خوابش به مژگان می زند پهلو
هوش مصنوعی: غزال وحشی من چشمانی خواب آلود دارد که با بازیگوشی، حسی عمیق را در وجودش به نمایش می‌گذارد.
تو از بی جوهری بر نیم جان خویش می لرزی
وگرنه تیغ او بر آب حیوان می زند پهلو
هوش مصنوعی: تو به خاطر کم‌ارزشی و بی‌مقداری خود، بر وجود نیمه‌جان خود لرزانی؛ و اگر نه، تیغ آن کس بر آب زندگی حیوانات ضربه نمی‌زند و تأثیری نمی‌گذارد.
دل سرگشته عشاق چه باشد پیش چوگانش
خم زلفی که بر خورشید تابان می زند پهلو
هوش مصنوعی: دل‌های سردرگم عاشقان چه ارزشی دارند در برابر خم زلفی که در کنار خورشید درخشان خودنمایی می‌کند.
نمی گیرد به ظاهر گرچه دست من سر زلفش
ز دل پهلو ندزدیدن به احسان می زند پهلو
هوش مصنوعی: به ظاهر نمی‌توانم به او نزدیک شوم، اما دلم به حسی عمیق با او گره خورده است. حتی اگر نتوانم به او دست بزنم، ولی محبت و نیکی‌ام از دل به او می‌رسد و دارای ارتباطی از جنس احساس و محبت هستم.
مده دامان عشق از کف سر شهرت اگر داری
که داغ عشق بر خورشید تابان می زند پهلو
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی عشق واقعی را تجربه کنی، از شهرت و محبوبیت خود به راحتی نگذران. عشق عمیق و سوزان از آنچه در ظاهر دیده می‌شود فراتر می‌رود و می‌تواند حتی به درخشش و نورانی‌ترین چهره‌ها نیز آسیب بزند.
ز چشم بد خدا خاک قناعت را نگه دارد!
که خون آنجا به نعمت های الوان می زند پهلو
هوش مصنوعی: از گزش چشم زشت حاسدان و بدخواهان، خداوند قناعت را حفظ کند، زیرا در آنجا نعمت‌ها و ثروت‌های گوناگون به چشم می‌خورد.
ز اقبال قناعت مور من زیر نگین دارد
کف خاکی که بر ملک سلیمان می زند پهلو
هوش مصنوعی: به سبب خوش‌شانسی و قناعت، مورچه‌ای دارای جواهری ارزشمند است که از خاکی ساخته شده و همچون پادشاهی در زمین سلیمان، عظمت و زیبایی خاصی دارد.
چه خواهد بود صائب نوشخند آن لب شیرین
که حرف تلخ او بر شکرستان می زند پهلو
هوش مصنوعی: چه بر سر خواهد آمد وقتی لب‌های شیرین صائب با یک لبخند، صحبت‌های تلخ خود را در جایی که همه چیز شیرین است، مطرح می‌کند؟