گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۵۰

آتشین رویی که شد آیینه دل آب ازو
مرکز پرگار حیرت می شود سیماب ازو
نامسلمانی که تسبیح مرا زنار کرد
چون دل قندیل می لرزد دل محراب ازو
گوهری را کز محیط عشق من خوش کرده ام
خاتم جم می شود هر حلقه گرداب ازو
ماه شبگردی کز او ویرانه من روشن است
چاکها در سینه دارد چون کتان مهتاب ازو
گل چه باشد پیش روی لاله رنگش، کز شفق
خون خود را می خورد خورشید عالمتاب ازو
حسن عالمسوز او هر چند در صد پرده بود
سرمه شد در دیده من پرده های خواب ازو
حرف گفتن در میان عشق و دل انصاف نیست
صاحب منزل ازو، منزل ازو، اسباب ازو
از حجاب عشق صائب روی چون خورشید او
رفت در ابر خط و چشمی ندادم آب ازو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آتشین رویی که شد آیینه دل آب ازو
مرکز پرگار حیرت می شود سیماب ازو
هوش مصنوعی: صورت آتشین و جذاب او چنان جذاب است که دل را به تپش درمی‌آورد و هم‌چون آینه‌ای می‌شود که احساسات درون را نشان می‌دهد. این زیبایی و شگفتی همچون یک مرکز پرگار عمل می‌کند و حیرت و شگفتی را به وجود می‌آورد؛ و به این ترتیب، به مانند جیوه‌ای است که در حال نوسان و حرکت است.
نامسلمانی که تسبیح مرا زنار کرد
چون دل قندیل می لرزد دل محراب ازو
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به رفتار شخصی اشاره می‌کند که در عین مسلمانی، ناخوشایندتر از وضعیتش عمل کرده و به گونه‌ای نامناسب به مقدسات نزدیک شده است. دل او مانند قندیلی است که می‌لرزد و از عواطفی که درونش وجود دارد، خبر می‌دهد. این دل در محراب، جایگاه عبادت و نزدیکی به خداوند، تحت تأثیر این شخص دچار تزلزل و لرزش است.
گوهری را کز محیط عشق من خوش کرده ام
خاتم جم می شود هر حلقه گرداب ازو
هوش مصنوعی: جواهری را که در محبت من زیبا و ارزشمند شده است، هر دایره‌ای که به دور آن شکل بگیرد، به مانند انگشتری از سنگ زینتی خواهد بود.
ماه شبگردی کز او ویرانه من روشن است
چاکها در سینه دارد چون کتان مهتاب ازو
هوش مصنوعی: نوری که از ماه می‌تابد، ویرانی‌های قلب من را روشن کرده است. سینه‌ام پر از درد و زخم‌هایی است که مانند کتان نرم و لطیف به نظر می‌رسند. مهتاب نیز از این نوره درخشیده است.
گل چه باشد پیش روی لاله رنگش، کز شفق
خون خود را می خورد خورشید عالمتاب ازو
هوش مصنوعی: گل در برابر لاله، چه ارزشی دارد، چرا که لاله در صبحگاهان با رنگ خود، از خون شفق سیراب می‌شود و خورشید تابان عالم از آن بهره می‌برد.
حسن عالمسوز او هر چند در صد پرده بود
سرمه شد در دیده من پرده های خواب ازو
هوش مصنوعی: زیبایی او که دل‌ها را می‌سوزاند، هر چند در پشت صد پرده پنهان باشد، در چشمان من به مانند خطی از سرمه نمایان شده و خواب‌هایم را تحت تاثیر قرار داده است.
حرف گفتن در میان عشق و دل انصاف نیست
صاحب منزل ازو، منزل ازو، اسباب ازو
هوش مصنوعی: در عشق و دل، صحبت کردن بی‌انصافی است؛ چرا که صاحب خانه و وسایل او از خود او سرچشمه می‌گیرد.
از حجاب عشق صائب روی چون خورشید او
رفت در ابر خط و چشمی ندادم آب ازو
هوش مصنوعی: عشق باعث شده تا معشوق مانند خورشیدی روشن در میان ابرها پنهان شود و من نتوانسته‌ام به او نگاهی بیندازم یا از او آبی بگیرم.