گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۴۲

پاک کن از لوح جهان زنگ من
تا برهد عشق تو از ننگ من
چند شود جامه بیرنگ دل
چون پر طاوس ز نیرنگ من؟
گرچه لبم نامه سربسته‌ای است
نامه واکرده بود رنگ من
گردش چشمت به فلاخن گذاشت
عقل من و دانش و فرهنگ من
نیست رهایی سر زلف ترا
گر به فلک می روی، از چنگ من
گنج چراغ دل ویرانه شد
راه مگردان ز دل تنگ من
مهره گهواره اطفال کرد
شوخی او عقل گرانسنگ من
دیده من کان بدخشان شده است
از رخت ای ساقی گلرنگ من
ناله من چون نبود پایدار؟
کوه غم اوست هم آهنگ من
چاشنی صلح دهد در مذاق
جنگ تو ای دلبر خوش جنگ من
آن غزل مولوی است این که گفت
پیشترآ ای صنمم شنگ من

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پاک کن از لوح جهان زنگ من
تا برهد عشق تو از ننگ من
هوش مصنوعی: پاک کن زخم‌ها و آلودگی‌های زندگی‌ام را تا عشق تو از بدی‌ها و ننگ‌هایی که دارم، دور بماند.
چند شود جامه بیرنگ دل
چون پر طاوس ز نیرنگ من؟
هوش مصنوعی: چند می‌تواند دل بدون رنگ و باطن خالص مثل پر طاووس از تزویر و فریب من باشد؟
گرچه لبم نامه سربسته‌ای است
نامه واکرده بود رنگ من
هوش مصنوعی: اگرچه لب‌های من بیانگر احساساتم به‌طور کامل نیستند، اما چهره‌ام تمامی ماجرا را فاش می‌کند و رنگ صورت من نمایانگر آنچه در دل دارم است.
گردش چشمت به فلاخن گذاشت
عقل من و دانش و فرهنگ من
هوش مصنوعی: نگاه تو مثل یک سنگی است که عقل و دانش و فرهنگ من را به سخره می‌گیرد.
نیست رهایی سر زلف ترا
گر به فلک می روی، از چنگ من
هوش مصنوعی: اگر هم به آسمان بروی، از چنگ من رهایی نخواهی داشت، زیرا نمی‌توانی از زیبایی‌های موی تو آزاد شوی.
گنج چراغ دل ویرانه شد
راه مگردان ز دل تنگ من
هوش مصنوعی: جواهر گرانبهای دل من خراب شده است، پس از مسیری که به دل آزرده‌ام می‌کشی، دوری کن.
مهره گهواره اطفال کرد
شوخی او عقل گرانسنگ من
هوش مصنوعی: بازی و شوخی کردن کودکانه، برای من که عقل و درک عمیقی دارم، مانند مهره‌ای در گهواره است.
دیده من کان بدخشان شده است
از رخت ای ساقی گلرنگ من
هوش مصنوعی: چشم من به زیبایی تو مانند سنگی قیمتی شده است، ای ساقی با گل‌های رنگارنگ.
ناله من چون نبود پایدار؟
کوه غم اوست هم آهنگ من
هوش مصنوعی: ناله و فریاد من چرا همیشه ماندگار نیست؟ کوه غم سنگینی است که همواره با من همراهی می‌کند.
چاشنی صلح دهد در مذاق
جنگ تو ای دلبر خوش جنگ من
هوش مصنوعی: ای محبوب زیبا، تو طعم صلح را به جنگ من می‌افزایی.
آن غزل مولوی است این که گفت
پیشترآ ای صنمم شنگ من
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به محبوب خود می‌گوید که ای معشوق من، شوق و عشق من را برانگیز و مجذوب خود کن. او از محبوبش تقاضا دارد که جلوه‌ای از زیبایی و سرزندگی‌اش را به نمایش بگذارد تا احساسات عمیق عاشقانه‌اش بیدار شود.