گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۳۲

از داغ بود چهره افروخته من
گردد ز شرر زنده دل سوخته من
چون آتش سوزان ز طرب نیست، که باشد
از سیلی صرصر رخ افروخته من
چون لاله ز می نیست مرا سرخی رخسار
خون است شراب جگرسوخته من
پوشیدن چشم است مرا خانه صیاد
غافل مشو از باز نظردوخته من
تا چشم کند کار، سیه خانه لیلی است
در دامن صحرای دل سوخته من
فریاد که چون غنچه پی سوختن دل
شد مشت شراری زراندوخته من
صائب کند از سایه خود وحشت صیاد
رم کرده غزالی که شد آموخته من

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از داغ بود چهره افروخته من
گردد ز شرر زنده دل سوخته من
هوش مصنوعی: چهره‌ام از درد و ناراحتی سرخ و داغ شده است، چون دل زنده‌ام که از عشق سوخته است، مانند جرقه‌ای در حال زندگی است.
چون آتش سوزان ز طرب نیست، که باشد
از سیلی صرصر رخ افروخته من
هوش مصنوعی: وقتی که آتش سوزان ناشی از شادی نیست، چگونه می‌تواند به خاطر ضربه‌ی باد سرد و تند، چهره‌ی من روشن و برافروخته باشد؟
چون لاله ز می نیست مرا سرخی رخسار
خون است شراب جگرسوخته من
هوش مصنوعی: در حالی که از شراب خبری نیست، من چهره‌ای سرخ دارم که مانند لاله است و این سرخی ناشی از درد و رنج من است.
پوشیدن چشم است مرا خانه صیاد
غافل مشو از باز نظردوخته من
هوش مصنوعی: چشم من مانند پوششی است که بر روی چیزی قرار دارد. نگران نباش که من به شکار آخرین جوجه‌هایی که در خانه صیاد زندگی می‌کنند، مشغولم و تو از نگاه من غافل نشو.
تا چشم کند کار، سیه خانه لیلی است
در دامن صحرای دل سوخته من
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه من به کار می‌افتد، حسرت و درد عاشقانه‌ام را در دل سوخته‌ام می‌بینم، جایی که عشق لیلی در آن حضور دارد.
فریاد که چون غنچه پی سوختن دل
شد مشت شراری زراندوخته من
هوش مصنوعی: فریاد بزنید که دل من مانند غنچه‌ای که در حال سوختن است، به آتش عشق و دلتنگی تبدیل شده است و این درد، گنجینه‌ای از احساسات را در درونم به وجود آورده است.
صائب کند از سایه خود وحشت صیاد
رم کرده غزالی که شد آموخته من
هوش مصنوعی: صیاد در سایه خود احساس ترس و وحشت می‌کند و این ترس ناشی از حضور غزال رم کرده‌ای است که او را تحت تاثیر قرار داده و به او آموخته است چگونه باید بترسد.