غزل شمارهٔ ۶۳۷۲
دل را به آتش نفس گرم آب کن
ای غافل از خزان گل خود را گلاب کن
چون شعله خوش برآی به دلهای خونچکان
نقل و شراب خویش ز اشک کباب کن
از عمر هر نفس که به افسوس بگذرد
صبح امید خویش همان را حساب کن
ویرانه را چه فرش به از نور آفتاب؟
تعمیر دل به ساغر چون آفتاب کن
در شیشه کرده است ترا آسمان چو دیو
این شیشه خانه را به دم گرم آب کن
بر خاطر لطیف بزرگان مشو گران
لنگر درین محیط به قدر حباب کن
تنهائیت مباد به عصیان کند دلیر
از خود فزون ز مردم دیگر حجاب کن
شمع از برای سوختن و راه رفتن است
دل را نداده اند که بالین خراب کن
عاجز بود ز حفظ عنان دست رعشه دار
تا ممکن است توبه ز می در شباب کن
این رنگهای عاریتی نیست پایدار
موی سفید را ز دل خود خضاب کن
پیش فلک شکایت شبهای خود مبر
صبح از بیاض گردن او انتخاب کن
بی ابر مشکل است تماشای آفتاب
صائب نظاره رخ او در نقاب کن
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل را به آتش نفس گرم آب کن
ای غافل از خزان گل خود را گلاب کن
هوش مصنوعی: دل را با حرارت عشق خود زنده و شاداب کن، ای کسی که از زیبایی و شادابی زمانی که گلها پژمرده میشوند غافلی. بخشی از وجودت را به شکلی خوشبو و معطر تبدیل کن.
چون شعله خوش برآی به دلهای خونچکان
نقل و شراب خویش ز اشک کباب کن
هوش مصنوعی: زمانی که آتش شعلهور در دلهای پر از درد و رنج برافروخته میشود، برای آرامش و التیام این دلها، باید با اشکهایمان، شراب و نقل (شیرینی آماده شده) تهیه کنیم.
از عمر هر نفس که به افسوس بگذرد
صبح امید خویش همان را حساب کن
هوش مصنوعی: هر لحظهای از عمر که با حسرت و اندوه سپری شود، باید به عنوان صبح امید خودت به حساب بیاری.
ویرانه را چه فرش به از نور آفتاب؟
تعمیر دل به ساغر چون آفتاب کن
هوش مصنوعی: بهتر نیست که ویرانهای را با نور آفتاب زیباتر کنیم؟ دل را نیز مانند آفتاب با نوشیدن شراب ترمیم و شاداب کن.
در شیشه کرده است ترا آسمان چو دیو
این شیشه خانه را به دم گرم آب کن
هوش مصنوعی: آسمان تو را مانند دیوی در شیشه گرفتار کرده است. اکنون این شیشه را با نفس گرم خود مثل آب، نرم و روان کن.
بر خاطر لطیف بزرگان مشو گران
لنگر درین محیط به قدر حباب کن
هوش مصنوعی: در ذهن بزرگان، نگرانی و فشار اضافی ایجاد نکن و سعی کن به اندازه یک حباب در این فضا سبک و آزاد باشی.
تنهائیت مباد به عصیان کند دلیر
از خود فزون ز مردم دیگر حجاب کن
هوش مصنوعی: تنهاییات باعث نشود که دلت از خودت نسبت به دیگران برتری جسته و دست به عصیان بزند. باید از خودت محافظت کنی و حجاب به کار ببندی.
شمع از برای سوختن و راه رفتن است
دل را نداده اند که بالین خراب کن
هوش مصنوعی: شمع برای روشنایی و نورافشانی ساخته شده است، نه اینکه به خاطر دلتنگی و دردسر دل بسوزد.
عاجز بود ز حفظ عنان دست رعشه دار
تا ممکن است توبه ز می در شباب کن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که از نگهداشتن فرمان زندگی ناتوان است و در وضعیت ناپایداری قرار دارد، باید در دوران جوانی به توبه و دوری از میخواری تلاش کند. به عبارت دیگر، بهتر است در جوانی که هنوز فرصتی برای تغییر وجود دارد، از کارهای ناپسند و زیانآور دوری کند.
این رنگهای عاریتی نیست پایدار
موی سفید را ز دل خود خضاب کن
هوش مصنوعی: این رنگها که به سر و مو اضافه شدهاند، برای همیشه نیستند؛ بهتر است موهای سفیدت را با رنگی از درون خود زیبا کنی.
پیش فلک شکایت شبهای خود مبر
صبح از بیاض گردن او انتخاب کن
هوش مصنوعی: از آسمان هرگز گلایه نکن که شبهایت چه بر تو گذشته، بلکه صبح را با زیبایی و روشنیاش انتخاب کن.
بی ابر مشکل است تماشای آفتاب
صائب نظاره رخ او در نقاب کن
هوش مصنوعی: بدون وجود ابر، دیدن آفتاب دشوار است، همچنان که برای دیدن چهره او باید نقابش را کنار زد.