غزل شمارهٔ ۶۳۵۹
در آتش است نعل می ناب دیگران
رنگین مساز خانه ز اسباب دیگران
اشکی که شورید از دل غمگین غبار دارد
خوشتر بود ز گوهر سیراب دیگران
بیداریی که جمع شود با خیال دوست
صد پرده به بود ز شکر خواب دیگران
پهلوی لاغری که کند کار بوریا
خوشتر بود ز بستر سنجاب دیگران
تا هست نم ز خون جگر در پیاله ام
لب تر نمی کنم ز می ناب دیگران
تا می توان ز رخنه دل فتح باب جست
حاجت نمی بریم به محراب دیگران
تا می توان نمود قناعت به آب خشک
هرگز مجوی طعمه ز قلاب دیگران
با آبرو بساز که چون آب تلخ و شور
گردد زیاده تشنگی از آب دیگران
باشد ز خود چو گوهر شب تاب نور من
مستغنیم ز پرتو مهتاب دیگران
چون خانه ای بود که برآرد ز خویش آب
گردد دکان هر که به دولاب دیگران
آن دست خشک باد که همچون سبو نشد
دست تسلی دل بی تاب دیگران
صائب مرا ز نام چه حاصل، که چون نگین
تر می کنم زمین خود از آب دیگران
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در آتش است نعل می ناب دیگران
رنگین مساز خانه ز اسباب دیگران
هوش مصنوعی: در آتش است، یعنی در سختی و درد قرار دارد، بنابراین نعل (سم) از خود نکن و به رنگهای زیبا و فریبنده دیگران مشغول نشو. چون زندگی و خوشبختی خود را بر اساس وسایل و امکانات دیگران بنا نکن.
اشکی که شورید از دل غمگین غبار دارد
خوشتر بود ز گوهر سیراب دیگران
هوش مصنوعی: اشکی که از دل غمگین و پر از ناراحتی بریزد، با ارزشتر از اشکهای کسانی است که زندگی راحت و سیراب دارند.
بیداریی که جمع شود با خیال دوست
صد پرده به بود ز شکر خواب دیگران
هوش مصنوعی: بیداریای که همراه با یاد معشوق باشد، از هر خواب شیرین دیگران بهتر و ارزشمندتر است، حتی اگر آن خوابها شیرین و خوشایند باشند.
پهلوی لاغری که کند کار بوریا
خوشتر بود ز بستر سنجاب دیگران
هوش مصنوعی: بهترین وضعیت این است که در کنار شخصی لاغر و ساده زندگی کنم که اهل کار و تلاش باشد، تا اینکه در کنار افرادی باشم که هرچند وضع مالی بهتری دارند، اما حسن نیت و تلاش آنها ضعیف است.
تا هست نم ز خون جگر در پیاله ام
لب تر نمی کنم ز می ناب دیگران
هوش مصنوعی: تا وقتی که در پیالهام از خون دل خود مایهای وجود دارد، هرگز لب به شراب دیگران نمیزنم.
تا می توان ز رخنه دل فتح باب جست
حاجت نمی بریم به محراب دیگران
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانیم از فرصتها و خوشیهای زندگی بهرهمند شویم، به دنبال خواستههایمان هستیم و نیازی به تکیه بر دعا و نیایش دیگران نداریم.
تا می توان نمود قناعت به آب خشک
هرگز مجوی طعمه ز قلاب دیگران
هوش مصنوعی: تا جایی که میشود، به رضایت و قناعت در زندگی بسنده کن و هرگز به دنبال طعمه و فریب دیگران نرو.
با آبرو بساز که چون آب تلخ و شور
گردد زیاده تشنگی از آب دیگران
هوش مصنوعی: با آبرو زندگی کن، زیرا اگر آبرو از بین برود، تشنگی و نیاز به دیگران بیشتر میشود.
باشد ز خود چو گوهر شب تاب نور من
مستغنیم ز پرتو مهتاب دیگران
هوش مصنوعی: چون گوهر شبتاب از خودم میدرخشم و نیازی به نور ماه دیگران ندارم.
چون خانه ای بود که برآرد ز خویش آب
گردد دکان هر که به دولاب دیگران
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی میپردازد که انسانهای دیگر از منابع و انرژیهای یکدیگر استفاده میکنند. به نوعی اشاره دارد به اینکه اگر هر شخصی به تواناییها و منابع خود توجه کند و از آنها بهرهبرداری کند، میتواند به موفقیت و آبادانی دست یابد. در اینجا، مفهوم نوآوری و بهرهوری از امکانات درونی و خویش نیز مطرح میشود، به این معنا که وابستگی به دیگران ممکن است نتایج دلخواه را به ارمغان نیاورد.
آن دست خشک باد که همچون سبو نشد
دست تسلی دل بی تاب دیگران
هوش مصنوعی: دست سرنوشت که مانند یک ظرف نمیتواند دلهای بیتاب دیگران را آرام کند.
صائب مرا ز نام چه حاصل، که چون نگین
تر می کنم زمین خود از آب دیگران
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرد شاعر به جایگاهی که با نام و شهرت خود به دست آورده، اهمیت نمیدهد. او میگوید که وقتی زمین خود را با آب دیگران سیراب میکند، نیاز به نام و مقام ندارد. یعنی موفقیت و بهرهمندی او وابسته به خود اوست و نگاه به نام و آوازه دیگران ندارد.

صائب