غزل شمارهٔ ۶۳۳۲
نظر به زلف و خط آن بهشت سیما کن
شکسته قلم صنع را تماشا کن
مشو غبار دل خلق چون کتابت خشک
به اهل عشق در ایام خط مدارا کن
پیاله از قدح لاله می توان کردن
بگیر گردن مینا و رو به صحرا کن
نمی توان دل صد چاک را به سوزن دوخت
علاج رخنه دل را به درد صهبا کن
مشو مقید همراه اگر چه توفیق است
سفر جریده ازین خاکدان چو عیسی کن
مس از معامله کیمیا زیان نکند
وجود ناقص خود را به هیچ سودا کن
خلاف نفس کلید در بهشت بود
به هر چه نفس تولا کند تبرا کن
جمال یوسفی از کلک صنع می ریزد
همین تو دیده یوسف شناس پیدا کن
به کوه صبر توان جان و موج حادثه برد
برای کشتی خود لنگری مهیا کن
نهنگ عشق به هر چشمه ای نمی گنجد
ز کاوکاو دل خویش را چو دریا کن
بهانه جوست حیا در نقاب پوشیدن
به احتیاط به رخسار او نظر وا کن
خمار و نشأه ز یک چشمه آب می نوشند
به درد و صاف جهان سینه را مصفا کن
نمی توان به قدم قطع آسمان ها کرد
ز شوق، بال و پری چون نسیم پیدا کن
حریف آبله دل نمی شوی صائب
ز تنگنای صدف روی خود به دریا کن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نظر به زلف و خط آن بهشت سیما کن
شکسته قلم صنع را تماشا کن
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت موها و چهرهی او نگاه کن و هنر و زیبایی را در آن بشناس.
مشو غبار دل خلق چون کتابت خشک
به اهل عشق در ایام خط مدارا کن
هوش مصنوعی: دل خود را مانند کتابی خشک و بیروح نکن، بلکه با افراد عاشق به نرمی و محبت رفتار کن.
پیاله از قدح لاله می توان کردن
بگیر گردن مینا و رو به صحرا کن
هوش مصنوعی: از لیوانی که از گل لاله درست شده میتوان نوشید، حالا گردن مینا را بگیر و به سوی دشت برو.
نمی توان دل صد چاک را به سوزن دوخت
علاج رخنه دل را به درد صهبا کن
هوش مصنوعی: نمیتوان دلهای زخمی و شکسته را به سادگی ترمیم کرد. برای درمان دردهای عمیق قلب، باید از روشهای خاص و تأثیرگذار استفاده کرد.
مشو مقید همراه اگر چه توفیق است
سفر جریده ازین خاکدان چو عیسی کن
هوش مصنوعی: به خودت اجازه بده که آزادانه سفر کنی و از این دنیا دور باشی، حتی اگر در ابتدا پیشرفت و موفقیتی نصیبت نشده باشد. مانند عیسی، از این دنیای خاکی فاصله بگیر.
مس از معامله کیمیا زیان نکند
وجود ناقص خود را به هیچ سودا کن
هوش مصنوعی: مس هرگز از معامله کیمیا ضرر نمیکند، زیرا وجود ناقص خود را به هیچ چیز به فروش نمیگذارد.
خلاف نفس کلید در بهشت بود
به هر چه نفس تولا کند تبرا کن
هوش مصنوعی: هر چیزی که نفس انسان به آن تمایل دارد، باید از آن دوری کرد، زیرا کلید ورود به بهشت در نفی تمایلات نفس نهفته است.
جمال یوسفی از کلک صنع می ریزد
همین تو دیده یوسف شناس پیدا کن
هوش مصنوعی: زیبایی یوسف از هنر آفرینش نازل میشود، پس تو هم از درک زیبایی یوسف بهرهمند شو و آن را در چشمات ببین.
به کوه صبر توان جان و موج حادثه برد
برای کشتی خود لنگری مهیا کن
هوش مصنوعی: برای تحمل مشکلات و سختیها، با صبر و استقامت آماده باش و برای مقابله با چالشها، خود را مجهز کن.
نهنگ عشق به هر چشمه ای نمی گنجد
ز کاوکاو دل خویش را چو دریا کن
هوش مصنوعی: عشق عمیق و وسیع مانند نهنگی است که نمیتواند در هر جایی جا بگیرد؛ بنابراین، باید دل خود را مانند دریا بزرگ و وسیع کنیم تا بتوانیم عشق را به درستی درک کنیم.
بهانه جوست حیا در نقاب پوشیدن
به احتیاط به رخسار او نظر وا کن
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که حیا و شرم در واقع بهانهای است برای پنهان شدن و به احتیاط عمل کردن. به همین خاطر، باید با احتیاط و دقت بیشتری به چهره او نگاه کرد، زیرا ممکن است که چیزی در پس آن پوشیده باشد.
خمار و نشأه ز یک چشمه آب می نوشند
به درد و صاف جهان سینه را مصفا کن
هوش مصنوعی: مست و سرمست از یک منبع آبی مینوشند و با زیبایی و روشنی، دل و روح جهان را از هر درد و کدورتی پاک و شفاف کن.
نمی توان به قدم قطع آسمان ها کرد
ز شوق، بال و پری چون نسیم پیدا کن
هوش مصنوعی: نمیشود تنها با اشتیاق به آسمانها دست یافت، بلکه باید همچون نسیم، بال و پر خود را پیدا کنی.
حریف آبله دل نمی شوی صائب
ز تنگنای صدف روی خود به دریا کن
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی با دل حریف دوستی کنی، مانند صدف که در تنگناست، باید خود را به دریا برسانی و از محدودیتها آزاد شوی.

صائب