گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۶۳

نیست مقدور علاج غم دنیا کردن
گره از جبهه به ناخن نتوان وا کردن
از ولی نعمت عقبی نتوان رو گرداند
از بصیرت نبود پشت به دنیا کردن
می شود بسته در فیض ز واکردن لب
درد خود عرض نباید به مسیحا کردن
آنقدر از دل صد پاره نمانده است بجا
که به احباب توان رقعه ای انشا کردن
پیش دریای گهرخیز به هر قطره گدا
لب به دریوزه نباید چو صدف وا کردن
عنقریب است که هم پله قارون شده است
خواجه از تکیه به جمعیت دنیا کردن
خامه بیهوده دهد نبض به دستی هر دم
نشود درد سخن به، به مداوا کردن
نیست ممکن به فسون بدگهران نیک شوند
که گره از دم عقرب نتوان وا کردن
زن چه باشد که ازو مرد به فریاد آید؟
شاهد عجز بود شکوه ز دنیا کردن
نور خورشید دهد دیده دل را صائب
گریه چون شمع نهان در دل شبها کردن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست مقدور علاج غم دنیا کردن
گره از جبهه به ناخن نتوان وا کردن
هوش مصنوعی: غصه‌های دنیا را نمی‌توان درمان کرد، مثل این که نمی‌توان گره‌ای را که در پیشانی ایجاد شده با ناخن باز کرد.
از ولی نعمت عقبی نتوان رو گرداند
از بصیرت نبود پشت به دنیا کردن
هوش مصنوعی: نمی‌توان از خداوند متعال روی برگرداند، چرا که درک و آگاهی درست نیاز دارد که به دنیا پشت نکنیم.
می شود بسته در فیض ز واکردن لب
درد خود عرض نباید به مسیحا کردن
هوش مصنوعی: اگر در بند نعمت‌ها باشی، نباید با بیان دردهایت، دیگران را به تسکین دادن و کمک کردن واداری.
آنقدر از دل صد پاره نمانده است بجا
که به احباب توان رقعه ای انشا کردن
هوش مصنوعی: دیگر آنقدر از دل دردناک و شکسته چیزی باقی نمانده که بتوانم برای دوستانم نامه‌ای بنویسم.
پیش دریای گهرخیز به هر قطره گدا
لب به دریوزه نباید چو صدف وا کردن
هوش مصنوعی: در کنار دریای پربرکت، نباید همچون صدف برای هر قطره ارزشمند گدایی کرد و خود را در معرض خوار شدن قرار داد.
عنقریب است که هم پله قارون شده است
خواجه از تکیه به جمعیت دنیا کردن
هوش مصنوعی: به زودی، با تکیه بر زندگی مادی و وابستگی به جمعیت و دنیا، خواجه به مقام و ثروت زیادی دست خواهد یافت، اما این وضعیت پایدار نیست و ممکن است به آسانی از دست برود.
خامه بیهوده دهد نبض به دستی هر دم
نشود درد سخن به، به مداوا کردن
هوش مصنوعی: قلم بیهوده در دست برخی افراد به نوشتن ادامه می‌دهد، اما سخن را نمی‌توان با نوشتن درمان کرد.
نیست ممکن به فسون بدگهران نیک شوند
که گره از دم عقرب نتوان وا کردن
هوش مصنوعی: نمی‌توان انتظار داشت که افراد بد و خبیث به خوبی و نیکی تبدیل شوند، همان‌طور که نمی‌توان گرهی را که عقرب با دمش بسته، باز کرد.
زن چه باشد که ازو مرد به فریاد آید؟
شاهد عجز بود شکوه ز دنیا کردن
هوش مصنوعی: زن چه ویژگی‌ای دارد که مرد به خاطر او به فریاد و کمک نیازمند می‌شود؟ این نشان‌دهنده ناتوانی اوست که از شرایط دنیا شکایت می‌کند.
نور خورشید دهد دیده دل را صائب
گریه چون شمع نهان در دل شبها کردن
هوش مصنوعی: نور خورشید، چشم دل را روشن می‌کند، و مانند شمعی که در دل شب پنهان است، دل را به گریه وا می‌دارد.