گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۵۱

عمر اگر باشد ز قید تن رها خواهم شدن
بی گره چون موجه آب بقا خواهم شدن
بینوا سازد مرا گر چند روزی برگریز
در بهاران صاحب برگ و نوا خواهم شدن
می کند بر مدعای من فلک ها سیر و دور
گر چنین بی مطلب و بی مدعا خواهم شدن
چون لباس غنچه دارد چرخ مینایی خطر
گر به قدر آنچه گشتم غنچه، وا خواهم شدن
هوشمند و میکش و دیوانه و عاقل شدم
تا ز نیرنگ جهان دیگر چها خواهم شدن
غافل از مرکز نگردد گردش پرگار من
ساکن آن آستانم هر کجا خواهم شدن
از بصیرت نیست مردم را نیاوردن به چشم
من که در اندک زمانی توتیا خواهم شدن
برندارد خاکساری دست از دامن مرا
بر زمین گر نقش بندم، نقش پا خواهم شدن
گر چنین فکر تو از خود می برد بیرون مرا
حلقه بیرون این ماتم سرا خواهم شدن
داشتم چون سرو از آزادگی امیدها
من چه دانستم چنین سر در هوا خواهم شدن
گشت خط آشنارو پرده بیگانگی
با تو حیرانم دگر کی آشنا خواهم شدن
منزل اول گرانباری به خاکم می کند
گر به این سامان حسرت زو جدا خواهم شدن
زود خواهم کرد صائب حلقه نام خویش را
گر به این عنوان ز پیری ها دو تا خواهم شدن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمر اگر باشد ز قید تن رها خواهم شدن
بی گره چون موجه آب بقا خواهم شدن
هوش مصنوعی: اگر عمری باشد، می‌خواهم از قید جسم رهایی یابم و مانند موج آبی که همیشه جاری است، به بقای ابدی دست پیدا کنم.
بینوا سازد مرا گر چند روزی برگریز
در بهاران صاحب برگ و نوا خواهم شدن
هوش مصنوعی: اگر چند روزی از من دوری کنی، در فصل بهار که شکوفا و شاداب می‌شود، دوباره به زندگی و نشاط خواهم رسید.
می کند بر مدعای من فلک ها سیر و دور
گر چنین بی مطلب و بی مدعا خواهم شدن
هوش مصنوعی: اگر بخواهم بدون دلیل و هدف خاصی موجودیت خود را از دست بدهم، آسمان‌ها و دورترین افلاک نیز بر ادعای من گواهی خواهند داد.
چون لباس غنچه دارد چرخ مینایی خطر
گر به قدر آنچه گشتم غنچه، وا خواهم شدن
هوش مصنوعی: چرخش آسمان و روزگار مانند لباس غنچه است. اگر خطر به اندازه‌ای باشد که من را از حالت غنچه خارج کند، در آینده به سراغ باز شدن و شکوفا شدن خواهم رفت.
هوشمند و میکش و دیوانه و عاقل شدم
تا ز نیرنگ جهان دیگر چها خواهم شدن
هوش مصنوعی: من باهوش شدم و از لحظاتی شاد و تلخ گذراندم، تا از فریب‌های این دنیا بفهمم که در آینده چه کسی خواهم شد.
غافل از مرکز نگردد گردش پرگار من
ساکن آن آستانم هر کجا خواهم شدن
هوش مصنوعی: من به مرکز توجه‌ام اهمیت می‌دهم و در هر جایی که بخواهم، می‌توانم حرکت کنم.
از بصیرت نیست مردم را نیاوردن به چشم
من که در اندک زمانی توتیا خواهم شدن
هوش مصنوعی: مردم به خاطر بصیرت خودشان نمی‌توانند درک کنند که من در آینده‌ای نزدیک تغییر می‌کنم و مانند ماده‌ای نایاب خواهم شد.
برندارد خاکساری دست از دامن مرا
بر زمین گر نقش بندم، نقش پا خواهم شدن
هوش مصنوعی: اگر کسی که خاکی و بی‌ارزش است، دست از دامن من بردارد، من هم بر زمین افتاده و اگر اثر پایم را بگذارم، تبدیل به یک نقش و نشانه خواهم شد.
گر چنین فکر تو از خود می برد بیرون مرا
حلقه بیرون این ماتم سرا خواهم شدن
هوش مصنوعی: اگر فکر تو مرا از خود بی‌بهره کند، من از این فضای غم‌آلود خارج می‌شوم و به دور از این مَاتَم، زندگی تازه‌ای آغاز می‌کنم.
داشتم چون سرو از آزادگی امیدها
من چه دانستم چنین سر در هوا خواهم شدن
هوش مصنوعی: داشتم مانند سرو، آزاد و رها زندگی می‌کردم و از امیدهایم لذت می‌بردم؛ اما نمی‌دانستم که در آینده ممکن است دچار سرگشتگی و بی‌خبری شوم.
گشت خط آشنارو پرده بیگانگی
با تو حیرانم دگر کی آشنا خواهم شدن
هوش مصنوعی: من در حیرتم که چه زمانی دوباره با تو آشنا خواهم شد، چون هر روز بیشتر از قبل احساس陌نی می‌کنم.
منزل اول گرانباری به خاکم می کند
گر به این سامان حسرت زو جدا خواهم شدن
هوش مصنوعی: گام اول سنگین و پرمخاطره است و باعث می‌شود که به زمین بیفتم، اگر بخواهم از این مکان دور شوم و حسرت آن را داشته باشم.
زود خواهم کرد صائب حلقه نام خویش را
گر به این عنوان ز پیری ها دو تا خواهم شدن
هوش مصنوعی: من به زودی نام خود را ثبت خواهم کرد، چرا که اگر به همین شکل پیش بروم، به زودی دو تا از پیری‌ها را پشت سر خواهم گذاشت.