غزل شمارهٔ ۵۷۹۹
بی خواست بس که بار دل گلستان شدم
بی اعتبار در نظر باغبان شدم
نانم همان به خون شفق غوطه می زند
چون صبح اگرچه پیر درین آستان شدم
از سنگ خاره می گذرد تیر آه من
از بار درد اگرچه دو تا چون کمان شدم
تا کی چو سرو دست توان داشت در بغل؟
از بی بری به خار گلشن گران شدم
گرد ملال و زنگ الم بود حاصلم
از سینه گرچه آینه دار جهان شدم
تنگ شکر شد از سخنم گوش روزگار
هر چند چون دهان ز نظرها نهان شدم
نگرفت هیچ کس به ثمر دست من چو سرو
چندان که ایستاده درین بوستان شدم
اول ز رشک محرمیم سرمه داغ بود
چون خواب رفته رفته به چشمش گران شدم
نتوان شکست خاطر بلبل برای گل
با دست و دامن تهی از بوستان شدم
فیض شراب کهنه مرا کرد نوجوان
دل زنده از توجه پیر مغان شدم
رنگ من از شکستگی آن رو فتاده است
شرمنده توجه باد خزان شدم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی خواست بس که بار دل گلستان شدم
بی اعتبار در نظر باغبان شدم
هوش مصنوعی: به دلیل نگرانی و دلتنگی بیش از حد، احساس میکنم که مانند گلی در باغستان شدهام که ارزش و اعتبار خود را در نظر باغبان از دست دادهام.
نانم همان به خون شفق غوطه می زند
چون صبح اگرچه پیر درین آستان شدم
هوش مصنوعی: نان من، مانند خون غروب، در حالتی عمیق و رازآلود غوطهور است. صبح که میشود، با وجود اینکه پیر شدهام، هنوز هم در این مکان باقی میمانم.
از سنگ خاره می گذرد تیر آه من
از بار درد اگرچه دو تا چون کمان شدم
هوش مصنوعی: تیر دلشکستهام به راحتی از سنگ سخت عبور میکند، هرچند که در اثر بار سنگین درد، به دو نیم شدهام مانند کمانی که تحت فشار است.
تا کی چو سرو دست توان داشت در بغل؟
از بی بری به خار گلشن گران شدم
هوش مصنوعی: چقدر میتوانم مانند درخت سرو قوی و با اراده باقی بمانم و در آغوش کسی باشم؟ به خاطر نداشتن نعمتها و امکانات، به جایی رسیدم که در میان خارها و مشکلات گرفتار شدم.
گرد ملال و زنگ الم بود حاصلم
از سینه گرچه آینه دار جهان شدم
هوش مصنوعی: حاصل زندگی من پر از غم و آلودگی بود، هرچند که توانستم در این جهان مانند آینهای شفاف و روشن ظاهر شوم.
تنگ شکر شد از سخنم گوش روزگار
هر چند چون دهان ز نظرها نهان شدم
هوش مصنوعی: زمانه از صحبتهایم به زودی خسته و تنگ آمده، هرچند که من مانند رازهایی که از نگاهها پنهان است، دور از دید مردم هستم.
نگرفت هیچ کس به ثمر دست من چو سرو
چندان که ایستاده درین بوستان شدم
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازهی سرو که در این باغ ایستاده، به ثمر رساندنِ دست من را به رسمیت نشناخته است.
اول ز رشک محرمیم سرمه داغ بود
چون خواب رفته رفته به چشمش گران شدم
هوش مصنوعی: در آغاز به دلیل حسادت، دلم آتشین و پر از غم بود، اما به مرور زمان مانند خواب سنگین شدم و بر او فشار آوردم.
نتوان شکست خاطر بلبل برای گل
با دست و دامن تهی از بوستان شدم
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر گل نمیتواند دلسرد شود، زیرا من بدون هیچ تزیینی و زیبایی از باغ بیرون رفتهام.
فیض شراب کهنه مرا کرد نوجوان
دل زنده از توجه پیر مغان شدم
هوش مصنوعی: شراب کهنهای که نوشیدم، به من انرژی و جوانی دوبارهای بخشید. با توجه و لطف پیر مغان، قلبی زنده و سرشار از زندگی پیدا کردم.
رنگ من از شکستگی آن رو فتاده است
شرمنده توجه باد خزان شدم
هوش مصنوعی: رنگ من به خاطر شکستی که خوردهام کمرنگ شده و اکنون شرمندهام که توجه بادهای خزان به من جلب شده است.

صائب