گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۸

رسیدگی ز مطالب گذشتن است اینجا
به مدعا نرسیدن، رسیدن است اینجا
خراب هر که شد، از سیل می شود ایمن
علاج مرگ ز جان دست شستن است اینجا
وصال کعبه طلب می کنی، شتابان باش
که چوب منع، نفس راست کردن است اینجا
ز فکر توشه مکن دوش خود گران زنهار
که زاد راه، دل خویش خوردن است اینجا
غزاله ای که قرار از تو برده تسخیرش
کمند گردنش از خود گسستن است اینجا
به پای سعی ره دور عشق طی نشود
علاج، هر قدم از خویش رفتن است اینجا
فتاده است ترا رشته نظر کوتاه
وگرنه تنگتر از چشم سوزن است اینجا
ز دیده نگران است روشنایی دل
که آفتاب، نظر باز روزن است اینجا
به ذره ذره چو ریگ روان درین وادی
به هر چه می نگرم، گرم رفتن است اینجا
درین ریاض اگر باغ دلگشایی هست
چو غنچه سر به گریبان کشیدن است اینجا
چو خوشه گردی دعوی مکش به عالم خاک
که برق تیغ حوادث به خرمن است اینجا
توان به زخم زبان برگ شادمانی یافت
که خار را گل عشرت به دامن است اینجا
درین خرابه اگر هست شغل دلچسبی
به آه، خانه دل پاک رفتن است اینجا
نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است
شراب خوردن ما شیشه خوردن است اینجا
ز سیل حادثه صائب زمانه خالی نیست
نه جای راحت و هنگام خفتن است اینجا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رسیدگی ز مطالب گذشتن است اینجا
به مدعا نرسیدن، رسیدن است اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، نتیجه‌گیری از مطالب به خودی خود کافی نیست؛ اینجا اگر به خواسته‌ات نرسی، یعنی هنوز به هدف نرسیده‌ای.
خراب هر که شد، از سیل می شود ایمن
علاج مرگ ز جان دست شستن است اینجا
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی دچار مشکل و ویرانی شده، باید با سیل و طوفان‌ها روبه‌رو شود و از آنها بگذرد. برای نجات از مرگ یا مشکلات بزرگ، باید از زندگی و تعلقات خود دست بردارد و رهایی پیدا کند.
وصال کعبه طلب می کنی، شتابان باش
که چوب منع، نفس راست کردن است اینجا
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نزدیک شدن به کعبه هستی، باید با عجله حرکت کنی، زیرا موانع و مشکلات، نفس کشیدن را در اینجا سخت می‌کنند.
ز فکر توشه مکن دوش خود گران زنهار
که زاد راه، دل خویش خوردن است اینجا
هوش مصنوعی: نگران بار سنگین افکار خود نباش، زیرا در این مسیر، دل خود را آزار می‌دهی.
غزاله ای که قرار از تو برده تسخیرش
کمند گردنش از خود گسستن است اینجا
هوش مصنوعی: غزاله‌ای که تمام آرامشم را از من گرفته، تنها روش تسلط بر او این است که خودم را از وابستگی به او رها کنم.
به پای سعی ره دور عشق طی نشود
علاج، هر قدم از خویش رفتن است اینجا
هوش مصنوعی: برای پیشرفت در مسیر عشق، باید به سختی تلاش کرد و هر مرحله از این راه، نیازمند فداکاری و تلاش فردی است.
فتاده است ترا رشته نظر کوتاه
وگرنه تنگتر از چشم سوزن است اینجا
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تو در دام نگاه من افتاده‌ای و اگر غیر از این بود، جای اینجا به قدری تنگ است که حتی یک سوزن هم نمی‌تواند از آن عبور کند.
ز دیده نگران است روشنایی دل
که آفتاب، نظر باز روزن است اینجا
هوش مصنوعی: روشنایی دل، از نگرانی چشم، به انتظار آفتاب نشسته است؛ چرا که روزن، در اینجا، به معنای تماشا و نگاه باز است.
به ذره ذره چو ریگ روان درین وادی
به هر چه می نگرم، گرم رفتن است اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، هر چیزی که به آن نگاه می‌کنم، نشان‌دهنده ی حرکت و جریان مداوم است. مانند دانه‌های ریزی که در این مسیر روان هستند، همه چیز در حال پیشرفت و جلو رفتن است.
درین ریاض اگر باغ دلگشایی هست
چو غنچه سر به گریبان کشیدن است اینجا
هوش مصنوعی: در این باغ اگر فضایی دل‌انگیز وجود دارد، مانند غنچه‌ای است که سرش را در خود پنهان کرده است.
چو خوشه گردی دعوی مکش به عالم خاک
که برق تیغ حوادث به خرمن است اینجا
هوش مصنوعی: اگر به خوشه شمعی می‌باشی، در این دنیای مادی ادعای بلندی نکن؛ چرا که در این سرزمین، تیغ حوادث و مشکلات، مانند برق، به خوشه‌ها آسیب می‌زند.
توان به زخم زبان برگ شادمانی یافت
که خار را گل عشرت به دامن است اینجا
هوش مصنوعی: توانسته است به خاطر سخنان ترش و کنایه‌آمیز دیگران خوشحالی را به دست آورد، چون در اینجا خار به گل خوشی و شادی تبدیل شده است.
درین خرابه اگر هست شغل دلچسبی
به آه، خانه دل پاک رفتن است اینجا
هوش مصنوعی: اگر در این ویرانه کاری وجود داشته باشد که دل را شاد کند، این است که باید با آه و امید، به سمت خانه دل پاک و آرام رفته شود.
نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است
شراب خوردن ما شیشه خوردن است اینجا
هوش مصنوعی: زندگی پر از شادی، به درد و پشیمانی ما آغشته شده است. نوشیدن شراب ما، مانند شکستن شیشه است.
ز سیل حادثه صائب زمانه خالی نیست
نه جای راحت و هنگام خفتن است اینجا
هوش مصنوعی: در جریان زندگی، انسان هرگز از حوادث و اتفاقات دور نیست. اینجا نه جایی برای راحتی است و نه زمانی برای استراحت و خوابیدن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۷۸ به خوانش عندلیب