غزل شمارهٔ ۵۷۷۹
زین نه صدف به روشنی دل گذشته ام
چون بحر بیکنار ز ساحل گذشته ام
مجنون به گرد من نرسد در گذشتگی
چون گردباد، راست ز محمل گذشته ام
از دیر و کعبه نیست خبر رهرو مرا
چون برق بر سیاهی منزل گذشته ام
دلبستگی به سایه مرا سنگ ره شده است
چون سرو و بید اگر چه ز حاصل گذشته ام
صید زبون چه عذر تواند ز تیغ خو است؟
در حشر چشم بسته ز قاتل گذشته ام
ظلم است بنده کردن آزادگان به جود
از راه رحم، خشک ز سایل گذشته ام
چون موج، قدردانی دریاست مطلبم
گاهی اگر به دامن ساحل گذشته ام
سایل به بی نیازی من نیست در جهان
لب بسته بارها ز در دل گذشته ام
صائب شده است سرمه نفس در گلوی من
تا از حجاب عالم باطل گذشته ام
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زین نه صدف به روشنی دل گذشته ام
چون بحر بیکنار ز ساحل گذشته ام
هوش مصنوعی: من از محبتی که در دل داشتم مانند یک صدف با روشنایی عبور کردهام، همانطور که دریا از ساحل دور میشود و به کنار نمیرسد.
مجنون به گرد من نرسد در گذشتگی
چون گردباد، راست ز محمل گذشته ام
هوش مصنوعی: مجنون نمیتواند به دور من بیفتد، چرا که من به قدری از خودگذشتهام که مانند گردبادی در حرکت هستم و به سرعت از محمل و زندگیام عبور کردهام.
از دیر و کعبه نیست خبر رهرو مرا
چون برق بر سیاهی منزل گذشته ام
هوش مصنوعی: من از زمان های گذشته و مکان های مقدس، از مسیر خود بیخبرم و مانند برقی که از سیاهی شب میگذرد، بر مشکلات و تنگناهای زندگی فائق آمدهام.
دلبستگی به سایه مرا سنگ ره شده است
چون سرو و بید اگر چه ز حاصل گذشته ام
هوش مصنوعی: علاقهام به سایهها، مانند مانعی بر سر راهم قرار گرفته است. اگرچه همانند درختان سرو و بید، از ثمره و دستاوردهایم فاصله گرفتهام.
صید زبون چه عذر تواند ز تیغ خو است؟
در حشر چشم بسته ز قاتل گذشته ام
هوش مصنوعی: صید ضعیف چه دلیلی میتواند برای آسیب دیدن خود از تیری که به او پرتاب شده بیاورد؟ من حتی در روز قیامت نیز با چشمان بسته از دست قاتل عبور کردهام.
ظلم است بنده کردن آزادگان به جود
از راه رحم، خشک ز سایل گذشته ام
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که ظلم است که انسانهای آزاد را به خاطر بخشندگی و مهربانی، به بندگی و امتحان بکشانیم. این موضوع نشاندهنده نگرانی درباره از دست دادن حرمت و آزادی افراد به دلیل اعمال نیکو و رحمتی است که نسبت به دیگران دارند. زندگی و گذشتهام همچنین به من یادآوری میکند که نمیتوانم از این وضعیت کنوني صرفنظر کنم.
چون موج، قدردانی دریاست مطلبم
گاهی اگر به دامن ساحل گذشته ام
هوش مصنوعی: گاهی اوقات که به ساحل نزدیک میشوم، میفهمم که مثل موجی که به دریا میرسد، باید از دریا سپاسگزاری کرد.
سایل به بی نیازی من نیست در جهان
لب بسته بارها ز در دل گذشته ام
هوش مصنوعی: دریغ از اینکه کسی در جهان به نیاز من توجه کند، چرا که من بارها با سکوت و بدون گفتوگو از دل مشکلات عبور کردهام.
صائب شده است سرمه نفس در گلوی من
تا از حجاب عالم باطل گذشته ام
هوش مصنوعی: نفس من مانند سرمه در گلوی من نشسته تا از پردههای دنیای فریبنده عبور کردهام.