غزل شمارهٔ ۵۷۷۰
ز میوه گرچه درین بوستان سبکباریم
همان چو سرو به آزادگی گرفتاریم
زمین مرده شد از نوبهار زنده و ما
به خواب بیخبری همچو نقش دیواریم
هزار پرده دل ما ز شب سیاهترست
به چشم ظاهر اگر چون ستاره بیداریم
مکن چو ذره ز وجد و سماع ما را منع
که ما به بال و پر آفتاب سیاریم
به چشم اگرچه به نقش و نگار مشغولیم
دلی ز خانه آیینه پاکتر داریم
جهان ز قیمت ما مفلس است و بی بصران
گمان برند که ما مفلس خریداریم
اگرچه طوطی ما سبز کرده سخن است
گران به خاطر آیینه همچو زنگاریم
چو ابر بر رخ ما تیغ می کشند از برق
به جرم این که درین بوستان گهرباریم
ز آب گوهر ما تر شود گلوی جهان
لبی اگرچه ز شمشیر خشک تر داریم
همان ز سنگدلی در شکست ما کوشند
چو آب آینه هر چند صاف و همواریم
اگرچه شهپر پرواز ماست لاله و گل
همان چو قطره شبنم به بوستان باریم
به قاف عزلت ازان رفته ایم چون عنقا
که ما شکار پریزاد در نظر داریم
چه نعمتی است که زاغ و زغن نمی دانند
که ما به کنج قفس در میان گلزاریم
کمند همت ما چین به خود نمی گیرد
به هر شکار محال است سر فرود آریم
توقع کرم از سفله داشتن کفرست
سپهر هر چه به ما می کند سزاواریم
ازان ترانه ما هوش می برد صائب
که پیرو سخن مولوی و عطاریم
غزل شمارهٔ ۵۷۶۹: به دوست پی زدل خونچکان خود بردیمغزل شمارهٔ ۵۷۷۱: چو گل به ظاهر اگر خنده در دهان داریم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز میوه گرچه درین بوستان سبکباریم
همان چو سرو به آزادگی گرفتاریم
هوش مصنوعی: اگرچه در این باغ میوهها را به راحتی میچشیم، اما همچون سروی هستیم که در آزادگی و استقلال گرفتاریم.
زمین مرده شد از نوبهار زنده و ما
به خواب بیخبری همچو نقش دیواریم
هوش مصنوعی: زمین در بهار دوباره جان میگیرد و زنده میشود، اما ما در غفلت و بیخبری مانند نقشی روی دیوار هستیم که تغییر نمیکنیم.
هزار پرده دل ما ز شب سیاهترست
به چشم ظاهر اگر چون ستاره بیداریم
هوش مصنوعی: دل ما از هزاران پرده پوشیده شده و این پردهها تاریکتر از شب هستند، اما اگر با دقت نگاه کنیم، مثل ستارهها بیدار و درخشانیم.
مکن چو ذره ز وجد و سماع ما را منع
که ما به بال و پر آفتاب سیاریم
هوش مصنوعی: چرا ما را از حالت شگفتی و نشاط بازمیداری؟ ما مانند ذراتی هستیم که با نور خورشید در پروازیم و آزادی داریم.
به چشم اگرچه به نقش و نگار مشغولیم
دلی ز خانه آیینه پاکتر داریم
هوش مصنوعی: اگرچه ما به زیباییها و ظواهر توجه داریم، اما درونمان از دل و احساس، پاکتر و خالصتر از یک آیینه است.
جهان ز قیمت ما مفلس است و بی بصران
گمان برند که ما مفلس خریداریم
هوش مصنوعی: جهان به خاطر ارزش ما ناتوان و فقیر است و افرادی که نادان هستند، فکر میکنند ما خودمان بیپول و عاجز هستیم.
اگرچه طوطی ما سبز کرده سخن است
گران به خاطر آیینه همچو زنگاریم
هوش مصنوعی: اگرچه طوطی ما حرفهای سنگینی را به زبان میآورد، اما به خاطر انعکاسی که در آینه داریم، آنها مانند زنگاری بیارزش به نظر میرسند.
چو ابر بر رخ ما تیغ می کشند از برق
به جرم این که درین بوستان گهرباریم
هوش مصنوعی: مانند ابری که بر صورت ما سایه میاندازد، از درخشش نور (برق) به خاطر این که در این باغ پرمروارید (با ارزش) هستیم، آسیب میزنند.
ز آب گوهر ما تر شود گلوی جهان
لبی اگرچه ز شمشیر خشک تر داریم
هوش مصنوعی: آب گوهری که از ما جاری میشود، میتواند گلوی دنیا را زنده کند، هر چند که ما از شمشیر خشکی که در دست داریم، سیرابتر هستیم.
همان ز سنگدلی در شکست ما کوشند
چو آب آینه هر چند صاف و همواریم
هوش مصنوعی: بعضی از افراد با سنگدلی و سختگیری تلاش میکنند ما را در هم بشکنند، اما ما مانند آب که در آینه به نحوی صاف و هموار است، همچنان تلاش میکنیم تا سالم و ثابت بمانیم.
اگرچه شهپر پرواز ماست لاله و گل
همان چو قطره شبنم به بوستان باریم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زیبایی و جذابیت ما به لاله و گل شباهت دارد، اما ما همچون قطرههای شبنم در باغ و بستان حضور داریم.
به قاف عزلت ازان رفته ایم چون عنقا
که ما شکار پریزاد در نظر داریم
هوش مصنوعی: ما مانند پرندهای افسانهای از آسایش و تنهایی دور شدهایم، چرا که هدفمان جستجوی زیباییها و جذابیتهای روحانی است.
چه نعمتی است که زاغ و زغن نمی دانند
که ما به کنج قفس در میان گلزاریم
هوش مصنوعی: این یک نعمت بزرگ است که پرندههای سیاه مانند زاغ و زغن نمیدانند ما در کجا هستیم؛ ما در گوشهای از قفس، در میان زیباییهای گل و گیاه زندگی میکنیم.
کمند همت ما چین به خود نمی گیرد
به هر شکار محال است سر فرود آریم
هوش مصنوعی: عزم و ارادهی ما مانند کمندی است که به راحتی به سوی هدف خود کشیده نمیشود و در هر شکار ناممکنی، سر خود را پایین نمیآوریم.
توقع کرم از سفله داشتن کفرست
سپهر هر چه به ما می کند سزاواریم
هوش مصنوعی: انتظار داشتن از افراد ناتوان و بیعمل، نادرست است، چرا که هر چیزی که بر ما میگذرد، ناشی از اعمال و کارهای خودمان است.
ازان ترانه ما هوش می برد صائب
که پیرو سخن مولوی و عطاریم
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که ترانهای که ما میخوانیم، هوش را از ما میگیرد و نشاندهنده پیروی ما از نظریات و تفکرات مولوی و عطار است. یعنی ما تحت تأثیر کلام و اندیشههای این شاعران بزرگ قرار داریم و آنها بر ما تأثیر عمیق گذاشتهاند.