گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۶

به محفل تو که خاموش بود سپند آنجا
کراست زهره که سازد صدا بلند آنجا؟
ز مکر سبحه شماران خدا نگه دارد!
که صد سرست به یک حلقه کمند آنجا
بهشت را چه کنی، مگذر از مقام رضا
که زهر چشم گواراست همچو قند آنجا
در آن حریم خموشم که نغمه منصور
شنیده اند مکرر ز هر سپند آنجا
کشیده دار عنان چون سخن به عشق رسد
که پی ز تیزی ره می شود سمند آنجا
ز دار و گیر فلک فارغند آگاهان
شکار غافلی افتد مگر به بند آنجا
تو مست خواب و قدح های فیض در دل شب
تمام چشم که دستی شود بلند آنجا
ز زلف او خبر دل که آورد صائب؟
چنین که پای نسیم صباست بند آنجا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به محفل تو که خاموش بود سپند آنجا
کراست زهره که سازد صدا بلند آنجا؟
هوش مصنوعی: در gathering تو که ساکت و بی‌صدا بود، چه کسی در آنجا حاضر است که بتواند صدایی بلند بسازد؟
ز مکر سبحه شماران خدا نگه دارد!
که صد سرست به یک حلقه کمند آنجا
هوش مصنوعی: خداوند از حیله‌ها و نیرنگ‌های افرادی که خود را عارف می‌دانند حفاظت کند! چرا که در آنجا، یک حلقه که صد سر در آن گیر کرده‌اند، وجود دارد.
بهشت را چه کنی، مگذر از مقام رضا
که زهر چشم گواراست همچو قند آنجا
هوش مصنوعی: بهشت را چه کار داری، از مقام رضا عبور کن؛ چون زهر چشم در آنجا به اندازه شکر شیرین و دلپذیر است.
در آن حریم خموشم که نغمه منصور
شنیده اند مکرر ز هر سپند آنجا
هوش مصنوعی: در آن مکان ساکت و آرامم که بارها صدای منصور را شنیده‌اند و از هر درخت سبز و سرسبز آنجا خبرهایی می‌آید.
کشیده دار عنان چون سخن به عشق رسد
که پی ز تیزی ره می شود سمند آنجا
هوش مصنوعی: وقتی که سخن به عشق برسد، فرماندهی و هدایت را به شدت دنبال می‌کند، چرا که در آن لحظه، حرکت و سرعت سمند به سمت عشق افزایش می‌یابد.
ز دار و گیر فلک فارغند آگاهان
شکار غافلی افتد مگر به بند آنجا
هوش مصنوعی: آگاهان از چنگال سرنوشت رهایی دارند، اما شکارچیان ناآگاه ممکن است به دام بیفتند.
تو مست خواب و قدح های فیض در دل شب
تمام چشم که دستی شود بلند آنجا
هوش مصنوعی: تو در خواب و غرق نوشیدن هستی، در حالی که در دل شب، هیچ کس نیست که دستی به سوی تو دراز کند.
ز زلف او خبر دل که آورد صائب؟
چنین که پای نسیم صباست بند آنجا
هوش مصنوعی: دل را که از زلف او خبر می‌برد؟ چنین که پای نسیم صبحگاهی به آنجا بند است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۷۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

بیت اول به جای خاموش،‌خامُش درست است:
به محفل تو که خامُش بود سپند آنجا
که‌راست زهره که سازد صدا بلند آنجا؟

به نظر می رسد که در مصراع دوم بهتر است «سرست» به صورت «سر است» نوشته شود:
ز مکر سبحه شماران خدا نگه دارد!
که صد سر است به یک حلقه کمند آنجا