گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۵۷

کجاست جذبه عشقی که بر کنار روم
به گوشه ای بنشینم به فکر یار روم
مرا ز باد مخالف چو موج پروا نیست
میان گشاده به دریای بیکنار روم
فضای چرخ مقام نفس کشیدن نیست
نفس کجاست که بر بام این حصار روم
مرا که دل خنک از برگریز می گردد
ز نو بهار چه لازم به زیر بار روم
به اختیار درین انجمن نیامده ام
که نقش چون ننشیند به اختیار روم
دعای جوشن ماهی ز موجه خطرست
چگونه بحر گذارم به جویبار روم
مرا که عشق سگ آستان خود خوانده است
چه لایق است به دنبال هر شکار روم
چو کوه پشت سر سیل دیده ام بسیار
سبک نیم که به یک جرعه چون خمار روم
چو گل ز خرده من روی باغ رنگین است
روا مدار که از کیسه بهار روم
درین ریاض من آن شبنم گرانجانم
که در خزان به شکر خواب نوبهار روم
همانقدر رگ خواب مرا مگیر ای بخت
که زیر سایه آن سرو پایدار روم
خمار من به می لاله گون نمی شکند
مگر به فکر لب لعل آن نگار روم
ز سنگ ناله برآرد وداع من چون سیل
قیامت است چو من از دیار یار روم
ز من شکست به دشمن نمی رسد صائب
سبک چو نکهت گل بر بساط خار روم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجاست جذبه عشقی که بر کنار روم
به گوشه ای بنشینم به فکر یار روم
هوش مصنوعی: کجاست آن عشق شگفت‌انگیز که وقتی در کنار رود هستم، بتوانم به گوشه‌ای بروم و به یاد محبوبم فکر کنم؟
مرا ز باد مخالف چو موج پروا نیست
میان گشاده به دریای بیکنار روم
هوش مصنوعی: من مثل موجی هستم که از باد مخالف ترسی ندارم و با اطمینان به دریاهای وسیع و بی‌کران می‌روم.
فضای چرخ مقام نفس کشیدن نیست
نفس کجاست که بر بام این حصار روم
هوش مصنوعی: این فضای تنگ برای نفس کشیدن مناسب نیست، نفس من کجاست که بتوانم بر بالای این دیوار بروم؟
مرا که دل خنک از برگریز می گردد
ز نو بهار چه لازم به زیر بار روم
هوش مصنوعی: چرا باید در زیر بار سختی بروم وقتی که دل من از دوری معشوق آرامش می‌یابد و بهار دوباره در راه است؟
به اختیار درین انجمن نیامده ام
که نقش چون ننشیند به اختیار روم
هوش مصنوعی: من با اراده خود در این جمع حاضر نشده‌ام، چرا که اگر تصمیم بگیرم، ممکن است نتوانم نقش خود را به好س بپوشم و آن را رها کنم.
دعای جوشن ماهی ز موجه خطرست
چگونه بحر گذارم به جویبار روم
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده به خطرهایی که در زندگی با آن‌ها مواجه است اشاره می‌کند و بیان می‌کند که در شرایط سخت و خطرناک مانند امواج tumultuous در دریا، چگونه می‌تواند از آن عبور کند و به آرامش و سادگی جویبار برسد. این به نوعی نشان‌دهنده چالش‌ها و دشواری‌هایی است که انسان در مسیر زندگی با آن‌ها روبه‌رو می‌شود و تلاش برای یافتن راهی مناسب برای پیشرفت و دستیابی به آرامش.
مرا که عشق سگ آستان خود خوانده است
چه لایق است به دنبال هر شکار روم
هوش مصنوعی: من که عشق مرا به عنوان خدمتگزار خود پذیرفته، چه شایستگی دارم که به دنبال هر چیزی بروم و شکار کنم.
چو کوه پشت سر سیل دیده ام بسیار
سبک نیم که به یک جرعه چون خمار روم
هوش مصنوعی: من مانند کوهی هستم که پشت سر سیل را دیده ام و احساس می کنم که بسیار سبک شدم، انگار با یک جرعه شراب بی حال شده باشم.
چو گل ز خرده من روی باغ رنگین است
روا مدار که از کیسه بهار روم
هوش مصنوعی: همچون گلی از قطعات من، چهره باغی پر از رنگ است. اجازه نده که بهاری را که از کیسه‌ام آمده، برود و از دست برود.
درین ریاض من آن شبنم گرانجانم
که در خزان به شکر خواب نوبهار روم
هوش مصنوعی: در این باغ، من شبیه به یک شبنم ارزشمند هستم که در فصل پاییز به خاطر زیبایی و شیرینی خواب بهار می‌روم.
همانقدر رگ خواب مرا مگیر ای بخت
که زیر سایه آن سرو پایدار روم
هوش مصنوعی: ای بخت، تو چنگال خود را بر رگ خواب من نزن. زیرا می‌خواهم تحت سایه آن درخت بلند و همیشگی حرکت کنم.
خمار من به می لاله گون نمی شکند
مگر به فکر لب لعل آن نگار روم
هوش مصنوعی: حالت مستی من از باده سرخ رنگ، زمانی از بین می‌رود که به فکر لب‌های قرمز آن معشوق در روم باشم.
ز سنگ ناله برآرد وداع من چون سیل
قیامت است چو من از دیار یار روم
هوش مصنوعی: از دل سنگی ناله‌ای برمی‌خیزد و وداع من مانند طوفان قیامت است، وقتی که از سرزمین یار دور می‌شوم.
ز من شکست به دشمن نمی رسد صائب
سبک چو نکهت گل بر بساط خار روم
هوش مصنوعی: من از شکست خود به دشمنانم اجازه نمی‌دهم، چون مانند بوی خوش گل هستم که در میان خارها قرار دارد.