گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۰۴

مرا که هست به دل کوه آهن از مردم
سبک چگونه توانم گذشتن از مردم
هزار رنگ گل از خار پای خود چینند
جماعتی که نخواهند سوزن از مردم
به چار موجه رد و قبول تن در ده
ترا که نیست میسر گسستن از مردم
تو آن زمان سر عیار پیشگان باشی
که خویش را بتوانی ربودن از مردم
به چشم بسته گل از خار می توان چیدن
به اعتزال توان طرف بستن از مردم
اگرنه تیرگی آرد طمع چرا سایل
چراغ می طلبد روز روشن از مردم
برآورند سر از جیب آسمان صائب
جماعتی که کشیدند دامن از مردم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا که هست به دل کوه آهن از مردم
سبک چگونه توانم گذشتن از مردم
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم از میان مردم بگذرم، در حالی که دل من چون کوه آهن است و مملو از احساسات و دردهاست؟
هزار رنگ گل از خار پای خود چینند
جماعتی که نخواهند سوزن از مردم
هوش مصنوعی: گروهی که نمی‌خواهند از دیگران آزار ببیند، هزاران رنگ گل را از خار پای خود برداشت می‌کنند.
به چار موجه رد و قبول تن در ده
ترا که نیست میسر گسستن از مردم
هوش مصنوعی: به چهار دلیل تن به قبول و رد بده، زیرا نمی‌توانی از این افراد جدا شوی.
تو آن زمان سر عیار پیشگان باشی
که خویش را بتوانی ربودن از مردم
هوش مصنوعی: در آن زمان که خود را از دیگران متمایز کنی، نشان‌دهنده مهارت و توانایی‌ات خواهد بود.
به چشم بسته گل از خار می توان چیدن
به اعتزال توان طرف بستن از مردم
هوش مصنوعی: می‌توان بدون دیدن گل را از خار جدا کرد و از جمع مردم کناره گرفت.
اگرنه تیرگی آرد طمع چرا سایل
چراغ می طلبد روز روشن از مردم
هوش مصنوعی: اگر طمع سبب ایجاد تاریکی نشود، پس چرا در روشنایی روز از مردم روشنی می‌طلبد؟
برآورند سر از جیب آسمان صائب
جماعتی که کشیدند دامن از مردم
هوش مصنوعی: برخی از افراد، در تلاش‌اند تا به مقامی بالا دست یابند و از مشکلات مردم فاصله بگیرند، در حالی که به نظر می‌رسد از آسمان یا سرنوشت هم کمک می‌گیرند.