گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۹۲

چه خیال است که دیوانه و شیدا نشویم؟
بوی مشکیم، محال است که رسوا نشویم
عشق ما را پی کاری به جهان آورده است
ادب این است که مشغول تماشا نشویم
پرده راز بود حرف دلیرانه زدن
با تو گستاخ ازانیم که رسوا نشویم
خون بر هم زن اوقات بزرگان هدرست
بی حجابانه چو سیلاب به دریا نشویم
عیش ما چون سر ناخن به گشاد گره است
تا نیفتد به گره کار کسی، وا نشویم!
پای پر آبله باشد صدف بحر سراب
بهتر آن است پی عشوه دنیا نشویم
این غزل آن غزل خواجه نظیری است که گفت
تا سر شیشه می وا نشود وانشویم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه خیال است که دیوانه و شیدا نشویم؟
بوی مشکیم، محال است که رسوا نشویم
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که ما دیوانه و عاشق نشویم؟ ما به خوشبویی مشک شبیه هستیم و غیرممکن است که در این حال به رسوایی بیفتیم.
عشق ما را پی کاری به جهان آورده است
ادب این است که مشغول تماشا نشویم
هوش مصنوعی: عشق ما باعث شده که به این دنیا بیاییم، اما ادب ایجاب می‌کند که در یک بررسی عمیق و بی‌حوصلگی درگیر نشویم و فقط نظاره‌گر باشیم.
پرده راز بود حرف دلیرانه زدن
با تو گستاخ ازانیم که رسوا نشویم
هوش مصنوعی: حرف زدن با تو به گونه‌ای شجاعانه و بی‌پروا، همچون پرده‌ای از راز است و از این رو، ما تلاش می‌کنیم که به خاطر آبروداری و عدم رسوایی، احتیاط کنیم.
خون بر هم زن اوقات بزرگان هدرست
بی حجابانه چو سیلاب به دریا نشویم
هوش مصنوعی: زمان و فرصت‌های با ارزش بزرگان را به سادگی و بی‌پروا تباه نکنید؛ مانند سیلابی که بدون وقفه به دریا می‌ریزد و به بی‌حجابی می‌ماند.
عیش ما چون سر ناخن به گشاد گره است
تا نیفتد به گره کار کسی، وا نشویم!
هوش مصنوعی: زندگی ما مانند سر ناخن است که به گره‌ای شل وابسته است و تا زمانی که کار کسی به گره نیفتد، رها نمی‌شویم!
پای پر آبله باشد صدف بحر سراب
بهتر آن است پی عشوه دنیا نشویم
هوش مصنوعی: پاهای پُر از آبله بهتر است تا اینکه به دنبال زیبایی‌های فریبنده دنیا برویم.
این غزل آن غزل خواجه نظیری است که گفت
تا سر شیشه می وا نشود وانشویم
هوش مصنوعی: این شعر به داوری در مورد عشق و وابستگی اشاره دارد. شاعر از احساساتی صحبت می‌کند که در آن عشق و زیبایی، هرچند در نخستین نگاه captivating و جذاب به نظر می‌رسند، اما در عمق ممکن است درد و رنجی نهفته باشد. او به نوعی به ناامیدی و ناتوانی در تغییر این حالت نیز اشاره می‌کند، گویی که عشق را در حد یک شیشه می‌بیند که نمی‌توان به راحتی آن را ترک کرد. در واقع، این غزل بر تضاد بین زیبایی و درد عاشقانه تاکید دارد.

حاشیه ها

1395/05/04 02:08
هدی

خیلی زیبا و معنادار
عشق ما را پی کاری به جهان آورده است
ادب این است که مشغول تماشا نشویم

1395/05/04 02:08
هدی

به نظر این مصرع این طور درست نیست؟
"خون بر هم زن اوقات بزرگان هدرست"
"زدن" از لحاظ وزن و همچنین معنا، اختلال دارد. نظر دوستان چیست؟

1395/05/04 02:08
هدی

منظور از خواجه نظیری؛ نظیری نیشابوری است. خالق این بیت بسیار معروف است که به صورت ضرب‌المثل درآمده:
درس ادیب اگر بود زمزمهٔ محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را