غزل شمارهٔ ۵۶۲۰
یاد آن عهد که در بحر سفر میکردم
کمر سعی خود از موج خطر میکردم
چون صدف قطره اشکی که به من میدادند
میزدم بر لب خود مهر و گهر میکردم
یک جهان سوختهدل میشد اگر مهمانم
به دم گرم چراغ همه بر میکردم
گر دو صد قافله مخمور به من بر میخورد
سر خوش از میکده خون جگر میکردم
از چمن محو جمال چمنآرا بودم
چشم پوشیده ز فردوس گذر میکردم
میگرفتند بُتان گوش خود از افغانم
در دل سنگ به فریاد اثر میکردم
گرچه دنبالهرو قافلهٔ دل بودم
خفتگان را به سر پای خبر میکردم
ز آشنایی بیطلسم ره و رسم افتادم
من که از معنی بیگانه حذر میکردم
ای خوش آن عهد که در مصر وجود از مستی
یوسفی بود به هرجای نظر میکردم
این که عمرم همه در مرحلهپیمایی رفت
کاش یک بار هم از خویش سفر میکردم
یاد عهدی که به اکسیر قناعت صائب
زهر اگر قسمت من بود شکر میکردم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد آن عهد که در بحر سفر میکردم
کمر سعی خود از موج خطر میکردم
هوش مصنوعی: به یاد میآورم زمانی را که در دریا سفر میکردم و برای مقابله با امواج خطرناک تلاش میکردم.
چون صدف قطره اشکی که به من میدادند
میزدم بر لب خود مهر و گهر میکردم
هوش مصنوعی: وقتی به من قطره اشکی میدادند، آن را بر لب خود میمالیدم و درست مثل مروارید و زیورآلات میساختم.
یک جهان سوختهدل میشد اگر مهمانم
به دم گرم چراغ همه بر میکردم
هوش مصنوعی: اگر مهمان من با دل گرم و دوستانه به خانهام میآمد، همه کسانی که ناراحت و غمگین هستند را دلداری میدادم و به آنها امید میدادم.
گر دو صد قافله مخمور به من بر میخورد
سر خوش از میکده خون جگر میکردم
هوش مصنوعی: اگر دو صد گروه مست به من برخورد کنند، من همچنان شاد و سرخوش از میکده، خون دل را به خودم نمیگیرم.
از چمن محو جمال چمنآرا بودم
چشم پوشیده ز فردوس گذر میکردم
هوش مصنوعی: در میان چمن، زیبایی باغبان چمن مرا مجذوب خود کرده بود و من با چشمهایی بسته از بهشت میگذشتم.
میگرفتند بُتان گوش خود از افغانم
در دل سنگ به فریاد اثر میکردم
هوش مصنوعی: من با صدای فریاد خود به درون دل سنگها نفوذ میکردم، اما مجسمهها فقط گوشهایشان را از صدای من میپوشاندند.
گرچه دنبالهرو قافلهٔ دل بودم
خفتگان را به سر پای خبر میکردم
هوش مصنوعی: با اینکه من همراه و پیرو قلب خودم بودم، اما به خوابزدگان خبرهای مهم را میدادم.
ز آشنایی بیطلسم ره و رسم افتادم
من که از معنی بیگانه حذر میکردم
هوش مصنوعی: از آشنایی با دنیای جدید و بدون هیچ محدودیتی، راه و رسم خاصی پیدا کردم. در حالی که همیشه از درک چیزهای نا آشنا و بی معنی دوری میکردم.
ای خوش آن عهد که در مصر وجود از مستی
یوسفی بود به هرجای نظر میکردم
هوش مصنوعی: شادی آن زمان را تصور کن که در سرزمین مصر، به خاطر زیبایی و جذابیت یوسف، همه جا را با چشمانی پر از شوق و سرمستی میدیدم.
این که عمرم همه در مرحلهپیمایی رفت
کاش یک بار هم از خویش سفر میکردم
هوش مصنوعی: در تمام عمرم فقط در مسیر حرکت کردهام و نتوانستهام لحظهای از خودم فاصله بگیرم. ای کاش یک بار هم فرصتی پیدا میکردم که به عمق وجودم سفر کنم.
یاد عهدی که به اکسیر قناعت صائب
زهر اگر قسمت من بود شکر میکردم
هوش مصنوعی: به یاد زمانی هستم که اگر زهر هم نصیبم میشد، با اکسیر قناعت سپاسگزار میبودم.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"آواز ایرانی قدیمی"
با صدای علیرضا افتخاری (آلبوم مستانه)
حاشیه ها
1394/12/12 20:03
محسن اصلانی
گلچین ابیات این شعر را استاد علیرضا افتخاری با صدای لطیف و زیبایی وصف ناشدنی به اجرا درآورده است که سرشار از زیبایی است.