غزل شمارهٔ ۵۶۰۲
به نظربازی از آن تنگ شکر ساختهام
به همین رشته ز دریای گهر ساختهام
زیر یک پیرهنم در همه جا با یوسف
من که زان یار گرامی به خبر ساختهام
چون به آسانی از آن نخل کنم قطع امید؟
دهنی تلخ به امید ثمر ساختهام
شعله عشق محال است به من پردازد
جگر سوخته را دام شرر ساختهام
دل سودایی من روشن از آن است که من
همچو شمع از تن خود زاد سفر ساختهام
نیست ممکن که دری بر رخ من نگشاید
این کلیدی که من از آه سحر ساختهام
خاکساری ز شکایت دهنم دوخته است
نقش پایم که به هر راهگذر ساختهام
ناامید از شب اندوه مباشید که من
بارها از نفس سوخته پر ساختهام
زهر اگر در قدحم همنفسان ریختهاند
به سبکدستی تسلیم شکر ساختهام
منم آن لاله که از نعمت الوان جهان
با دل سوخته و خون جگر ساختهام
منم آن موج سبکسیر که از بیخبری
هر نفس دام تماشای دگر ساختهام
موی بر پیکر من حلقه زنار شده است
دست خود تا به میان تو کمر ساختهام
زان ربایند ز هم جوهریانم صائب
که به یک قطره ز دریا چو گهر ساختهام
غزل شمارهٔ ۵۶۰۱: من که از وسعت مشرب به فلک ساختهامغزل شمارهٔ ۵۶۰۳: تا نظر از گل رخسار تو برداشته ام
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به نظربازی از آن تنگ شکر ساختهام
به همین رشته ز دریای گهر ساختهام
هوش مصنوعی: من از تنگی شکر به زیبایی دست یافتهام و این زیبایی را از دریاى گوهر به وجود آوردهام.
زیر یک پیرهنم در همه جا با یوسف
من که زان یار گرامی به خبر ساختهام
هوش مصنوعی: در زیر یک لباس، در هر مکان و زمانی، همراه یوسف محبوبم هستم که به خاطر آن دوست عزیز، اخبار را در اختیار دارم.
چون به آسانی از آن نخل کنم قطع امید؟
دهنی تلخ به امید ثمر ساختهام
هوش مصنوعی: چطور میتوانم به راحتی از این درخت قطع امید کنم؟ من دهنی تلخ برای انتظار میوهاش ساختهام.
شعله عشق محال است به من پردازد
جگر سوخته را دام شرر ساختهام
هوش مصنوعی: عشق نمیتواند به جگر سوختهام بپردازد؛ زیرا خودم آتش و شعلهای از آن ساختهام.
دل سودایی من روشن از آن است که من
همچو شمع از تن خود زاد سفر ساختهام
هوش مصنوعی: دل پر از خیال و آرزوی من به این خاطر روشن و درخشان است که مانند شمعی، وجود خود را فدای سفر کردهام.
نیست ممکن که دری بر رخ من نگشاید
این کلیدی که من از آه سحر ساختهام
هوش مصنوعی: نمیتوانم انتظار داشته باشم کسی در را به رویم باز کند، چرا که کلیدی که برای این کار دارم، از دلتنگیهای شبهای خاموش ساخته شده است.
خاکساری ز شکایت دهنم دوخته است
نقش پایم که به هر راهگذر ساختهام
هوش مصنوعی: من به خاطر شکایت و نارضایتیام، چهرهام را پنهان کردهام و آثار آن بر روی پایم نمایان است، زیرا هر قدمی که برداشتهام، داستانی برای رهگذران دارد.
ناامید از شب اندوه مباشید که من
بارها از نفس سوخته پر ساختهام
هوش مصنوعی: ناامید از تاریکی و مشکلات نباشید، زیرا من بارها از درد و سختی به زندگی جدیدی برخاستهام.
زهر اگر در قدحم همنفسان ریختهاند
به سبکدستی تسلیم شکر ساختهام
هوش مصنوعی: اگرچه دیگران در من زهر پنهان کردهاند، اما من با دستانی آرام و بیخیال، از این وضعیت به شکرگزاری و امیدواری روی آوردم.
منم آن لاله که از نعمت الوان جهان
با دل سوخته و خون جگر ساختهام
هوش مصنوعی: من همان لالهای هستم که با وجود درد و رنج فراوان، زیباییهای زندگی را در خود جمع کردهام.
منم آن موج سبکسیر که از بیخبری
هر نفس دام تماشای دگر ساختهام
هوش مصنوعی: من آن موجی هستم که بیخبر از محیط خود، هر لحظه در حال تغییر و تماشا کردن چیزهای جدید هستم.
موی بر پیکر من حلقه زنار شده است
دست خود تا به میان تو کمر ساختهام
هوش مصنوعی: موهای من مانند حلقهای به دور بدنم پیچیدهاند و دست خود را تا کمر تو بستهام.
زان ربایند ز هم جوهریانم صائب
که به یک قطره ز دریا چو گهر ساختهام
هوش مصنوعی: من از میان جواهرات اصیل و با ارزش، یک قطره از دریا را مثل گوهر ساختهام و آن را به خود اختصاص دادهام.
حاشیه ها
1393/10/28 15:12
بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com
بیت ششم
"من از آه سحر ساخته ام"