گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۶۸

ما ز اهل عالمیم اما ز عالم فارغیم
از غم و شادی و نوروز و محرم فارغیم
چون گل کاغذ به رنگ خشک قانع گشته ایم
از تریهای سحاب و ناز شبنم فارغیم
ما به خون چون لاله داغ خویش را به می کنیم
از نمک آسوده ایم از ناز مرهم فارغیم
سینه را یک روز با خورشید صیقل داده ایم
از غم زنگار و از اندیشه نم فارغیم
نغمه در سازست اما فارغ است از گوشمال
ما درین عالم ز محنتهای عالم فارغیم
هر چه می خواهیم صائب هست در دیوان او
با کلام مولوی زاشعار عالم فارغیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما ز اهل عالمیم اما ز عالم فارغیم
از غم و شادی و نوروز و محرم فارغیم
هوش مصنوعی: ما از مردم دنیا هستیم، اما از مسائل دنیا مانند غم و شادی، نوروز و محرم بی‌خبر و آزادیم.
چون گل کاغذ به رنگ خشک قانع گشته ایم
از تریهای سحاب و ناز شبنم فارغیم
هوش مصنوعی: ما مانند گل کاغذی به رنگ خشک، رضایت داده‌ایم و از رطوبت باران و زیبایی شبنم بی‌نیاز شده‌ایم.
ما به خون چون لاله داغ خویش را به می کنیم
از نمک آسوده ایم از ناز مرهم فارغیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر غم و درد خود، مانند لاله‌ای که خونین شده، احساسات‌مان را در شراب می‌ریزیم و از تلخی‌های زندگی رهایی یافته‌ایم. دیگر نیازی به مرهم و تسکین‌دهنده نداریم.
سینه را یک روز با خورشید صیقل داده ایم
از غم زنگار و از اندیشه نم فارغیم
هوش مصنوعی: یک روز با تابش خورشید، سینه‌ام را از غم و اندوه پاک کرده‌ام و اکنون از تفکر و ناراحتی آزاد هستم.
نغمه در سازست اما فارغ است از گوشمال
ما درین عالم ز محنتهای عالم فارغیم
هوش مصنوعی: این شعر می‌گوید که صدا و نغمه‌ای در دنیا وجود دارد، اما ما از درد و مشکلات این دنیا بی‌خبریم و نسبت به آن بی‌اعتنا هستیم. در واقع، ما درگیر سختی‌ها و زحمت‌های زندگی نیستیم و به نوعی از آن‌ها فاصله گرفته‌ایم.
هر چه می خواهیم صائب هست در دیوان او
با کلام مولوی زاشعار عالم فارغیم
هوش مصنوعی: هر آنچه که ما آرزو داریم یا به دنبال آن هستیم، در آثار و نوشتارهای او به نام صائب موجود است. با الهام از کلام مولوی، ما از دغدغه‌های دنیوی و مشکلات عالم جدا می‌شویم.