گنجور

غزل شمارهٔ ۵۲۸

سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا
صحبت پیر خرابات جوان کرد مرا
حلقه کعبه ازو نعل در آتش دارد
آن که سرگشته تر از ریگ روان کرد مرا
خانه بر دوش تر از ابر بهاران بودم
لنگر درد تو چون کوه گران کرد مرا
بسته بودم نظر از هر چه درین عالم هست
چشم عاشق نگه او نگران کرد مرا
گل روی سبد فصل بهاران بودم
آه بی برگ تر از نخل خزان کرد مرا
دو زبانی چو الف در دل من راه نداشت
غمزه موی شکافت دو زبان کرد مرا
من نه آنم که گران بر دل موری باشم
ناز در چشم تو چون خواب، گران کرد مرا
دل صد پاره و لخت جگر و دانه اشک
فارغ از نعمت الوان جهان کرد مرا
صائب افسردگی توبه درین فصل بهار
سرد هنگامه تر از فصل خزان کرد مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا
صحبت پیر خرابات جوان کرد مرا
هوش مصنوعی: گفت‌وگو با انسان با تجربه و اهل نظر، بار سنگینی از افکار و تعصباتم را از دوش من برداشت و مرا به سبکی و آزادی فکر هدایت کرد.
حلقه کعبه ازو نعل در آتش دارد
آن که سرگشته تر از ریگ روان کرد مرا
هوش مصنوعی: کسی که به شدت گمگشته و سرگردان است، خود را در میان حلقه کعبه و نعل اسب آتشین می‌بیند. این شخص به اندازه‌ای در جستجوی حقیقت و مسیر درست است که احساس می‌کند در میان این دو نشانه در حال سردرگمی است.
خانه بر دوش تر از ابر بهاران بودم
لنگر درد تو چون کوه گران کرد مرا
هوش مصنوعی: در بهار، مانند ابرهایی که باران می‌بارند، در حال حرکت و بی‌ثبات بودم. اما درد و غم تو، همچون کوه سنگینی، مرا به زانو درآورد و ثابت کرد.
بسته بودم نظر از هر چه درین عالم هست
چشم عاشق نگه او نگران کرد مرا
هوش مصنوعی: من از همه چیزهای این دنیا چشم پوشیده بودم، اما نگاه عاشقانه او مرا به خود جلب کرد.
گل روی سبد فصل بهاران بودم
آه بی برگ تر از نخل خزان کرد مرا
هوش مصنوعی: من در اوج زیبایی و شکوفایی بهار، مانند گلی در سبد بودم، اما اکنون به حالتی بی‌برگ و پژمرده افتاده‌ام، گویی از درختی در فصل خزان گریخته‌ام.
دو زبانی چو الف در دل من راه نداشت
غمزه موی شکافت دو زبان کرد مرا
هوش مصنوعی: در دل من جایی برای دو زبانگی نیست، اما نگاه و زیبایی تو باعث شد تا من به دو زبانگی دچار شوم.
من نه آنم که گران بر دل موری باشم
ناز در چشم تو چون خواب، گران کرد مرا
هوش مصنوعی: من آدمی نیستم که با سنگینی خود بر دل کسی فشار بیاورم. ناز و زیبایی تو چنان در چشم من آرام گرفته که باعث سنگینی و سنگینی روح من شده است.
دل صد پاره و لخت جگر و دانه اشک
فارغ از نعمت الوان جهان کرد مرا
هوش مصنوعی: دلم هزار تکه شده و از درد جگرم می‌سوزد و اشکهایم جاری است، اما هیچ کدام از نعمت‌های رنگارنگ دنیا مرا تحت تاثیر قرار نمی‌دهد.
صائب افسردگی توبه درین فصل بهار
سرد هنگامه تر از فصل خزان کرد مرا
هوش مصنوعی: صائب در این بیت به احساس ناامیدی و غم خود در بهار سرد اشاره می‌کند. او می‌گوید که در این فصل زیبا، همچنان دچار افسردگی و تردید است و این حالت برای او حتی از فصل پاییز هم دردآورتر است. در واقع، زیبایی بهار نتوانسته او را از احساس ناراحتی نجات دهد و او احساس می‌کند که در این هنگامه، مشکلاتش بیشتر شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۲۸ به خوانش عندلیب